کلاسِ اوّلِ ابتدایی بودم ، وقتی برای اوّلین بار رفتیم سرِ کلاس ، کوچه بالایی و کوچه جنانیها یک طَرف و ما پَشندیها طرفِ دیگرِ کلاس نشستیم . از همان روزِ اوّلِ کلاس را با دُشمنی شُروع کردیم .مُعَلّم که آمد سرِ کلاس با تَوَجُّه به قَد ، دانش آموزانِ کلاس را از اَوّل مُرَتّب کرد ولی باز هم نگاهمان به هم دوستانه نبود .یک روز مُعَلّم لوحه هایی آورد و از دیوار آویزان کرد که اَشکالِ مُختَلف داشت و از ما خواست هر عکس را که با خَطّ کش نِشان می دهد با صدایِ بُلَند اِسمَش را همه با هم بگوییم .لوحۀ اَوّل را گفتیم ، در لوحۀ دوم عکسِ زَنبورِ قِرمزی بود .بُلند خواندیم : دوند !مُعَلّم با خَطّ کش کوبید به میز و با عَصَبانیّت گفت : دون چیه این زنبوره ؟!و ما فهمیدیم شهریها به دوند زنبور می گویند . لوحۀ بَعدی عکسِ هویج بود .کوچه بالاییها گفتند : گَزَرما در حالی که به آنها می خَندیدیم و مَسخره شان می کردیم گفتیم : یوک مِگِن گَزَر ، خانم ای اِسمِش زِردَکه !مُعَلّم کوبید رویِ میز و گفت : خَفِه شین ، سرِ کلاس با لَهجِه حرف نزنید ! این هویجه !هویج !! با خودم ( شاید بقیّه هم همین فکر را کردند ) فکر کردم چه مسخره ! هویج ( اَدویه ) را که در قَطقی و آبگوشت می ریزند .ولی از بَس مُعَلّم بَد اَخلاق بود جُراَت نکردیم حرفی بزنیم ، پس یاد گرفتیم به دوند ، زنبور و به زَردَک یا گَزَر هویج هم می گویند . بخوانید, ...ادامه مطلب