معنا شدن واژه ها ( 1 ) يکم : « گِرداب کهک » و « چاه شتري » گفتم : من نمي خواهم پالايشگاه را ببينم ، بي خود چند ساعتي وقتم را تلف کنم که ببينم « آنها » چه جور نفتمان را مي گيرند و صاف مي کنند و تُفاله اش را مي ريزند و صاف کرده اش را مي ريزند توي کشتي هاي صد هزار و صد و پنجاه هزار تُني و مي برند : و کشتي ها و کشتي ها و کشتي ها ... و بُردنها و بُردنها و بُردنها ... گفتند : مسابقۀ قايق ران,معنا,واژه ...ادامه مطلب