خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)

متن مرتبط با «خوردن اش در بارداری» در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) نوشته شده است

ایران در دیوان ابن یمین فریومدی

  • [email protected]  مطالبی در اینجا درج می شود که ؛ 1ـ درباره یا پیرامون «فریومد/فرومد» باشد.  2ـ جنبۀ (تاریخی،علمی،فرهنگی) داشته باشد.3ـ کار علمی یا قابل توجّه از « فریومدیها/فرومدیها» باشد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • احرام وصال ـ سیّده طیّبه هاشمی

  • دورۀ متوسّطه که در دبیرستانِ سر به­ دارانِ داورزن درس می ­خواندیم . « هادی ذاکری » در پایۀ سوم همکلاسِ سیّداحمد هاشمیانپور بود ، سیّد احمد معمولاً او را گویا بر مبنای « ملّا هادی سبزواری » مُلّا هادی خطاب می­ کرد . من که سال سوم و چهارم در دبیرستان حضور نداشتم و دیگر او را ندیدم تا وقتی شنیدم امام جمعۀ موقّت داورزن شده و در جریانِ حادثۀ منا در سالِ 1394 خورشیدی به دیدارِ معبود شتافته است .اَخیراً کتابی در بارۀ زندگی ایشان به دستم رسید که همسرش خانم « سیّده طیّبه هاشمی / دختر آقا عبّاس هاشمی » آن را نوشته است . یعنی بر شُمارِ نویسندگانِ فُرومَدی باید یک تَنِ دیگر اَفزود . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اَندر حکایتِ کتابِ « شُهَدای فُرومَد »

  • در هجدهم تیرماه 1398 درخواستی مَبنی بر مُساعِدَت برای چاپِ کتاب در بارۀ « شُهدای فُرومَد » به بُنیادِ شهید میامی دادم ، 4 نُسخه کتاب هم که تا آن زمان چاپ کرده بودم به بُنیاد هدیه دادم . مُدّتی بعد از رئیسِ بُنیاد پرسیدم : نتیجۀ نامه چی شد ؟گفت : ما نامه را به بُنیادِ اُستانِ سمنان فرستادیم . آنها هم به تهران فرستاده ­اند ، هنوز جواب نداده ­اند .انتظار طولانی شد تا اینکه امسال کتابِ « شُهَدای فُرومَد » را در 316 صفحه و فِعلاً 100 نُسخه با هزینۀ خودم چاپ کردم . البتّه بعضی دوستان چند نُسخه کتاب پیش­ خَرید کردند . از جُمله دکتر علی ­اکبر مُعینی برادرِ شهید اسماعیل مُعینی هزینۀ 20 نُسخه به مبلغِ 5 میلیون تومان به حسابِ من واریز کرد و چند نفر از دوستانِ دیگر ولی 10 میلیون تومان هم یکی از دوستان قَرض داد و این کتاب چاپ شد . عکسِ جلدِ کتاب را هم در فَضای مَجازی برای رئیسِ فِعلی بُنیادِ شهید میامی فرستادم و می­ داند که کتاب چاپ شده است . به هر حال بُنیادِ شهیدِ شهرستانِ میامی از کنارِ این قضیّه بی ­تفاوت نمی ­گُذرد . می ­گُذرد ؟!ما باید اُمیدوار باشیم . اینکه با یک برادرِ شهید برای خَریدِ کتاب صحبت می ­کنم و او می ­گوید : هر چه برادرِ بزرگ ­ترم بگوید ، ما همان را انجام می ­دهیم . بعد برادرِ بُزرگ ­تر می ­گوید : برادرِ کوچک ­ترمان بیشتر در جریانِ این اُمور است هر چه او بگوید ما همان را انجام می ­دهیم . برادرِ کوچک ­تر می ­گوید : حالا که به من واگُذار کرده ­اند ما هر کدام 2 کتاب جَمعاً 6 کتاب می­ خواهیم . جای اُمیدواری است . حالا درست است که جوابِ تِلِفُن را نمی ­دهد و پیامَک زده است که : ما که درخواستِ کتاب نداشته ­ایم . ولی از قَدیم گفته ­اند : غُورِه حَلوا می ­شود امّا به صَبر ! حال, ...ادامه مطلب

  • وقتی که دیوارها به صدا در می آیند .

  • [email protected]  مطالبی در اینجا درج می شود که ؛ 1ـ درباره یا پیرامون «فریومد/فرومد» باشد.  2ـ جنبۀ (تاریخی،علمی،فرهنگی) داشته باشد.3ـ کار علمی یا قابل توجّه از « فریومدیها/فرومدیها» باشد. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در وَصفِ ابن یَمین

  • دل ؛ با غَمِ عِشق هَمنِشین باید و نیستسَر ؛ مَست زِ بادِۀ یَقین باید و نیستکوتاه کُنَم سُخَن ، که عُمرِ تو بُلَندهمصُحبَتِ من « ابن ­یَمین » باید و نیسترضا پارسی­ پور................................................قَصیدِه در وَصفِ دیوانِ اَشعار سُلطان خَلیلهر عِقدِ گوهَری که به نَظم اَندَر آمدهمَجموع مُنتَظم شده در سِلکِ مَسطَرَشسَلمان در اِقتِباس زِ نورِ قَصایِدَشدر روح سَعدی از غَزَل روح ­پَروَرَشخاقانی از بَدایِعِ شِعرَش گرفته فیضمستورِ اَنوَری به مَعانی اَنوَرَشاز مَثنَویش روحِ نِظامی در اِبتِهاجوز فَرد و قِطعِه ابن ­یَمین مَد­ح گُستَرَشسرگَشتِه در حَواشی او می ­رَوَد قَلَمدر حیرَتَم که تا چه خَیال است در سَرَشخواجه عِصمَت الله بُخاری تَذکِرَةُ الشُّعَرای دولَتشاه سَمَرقَندی ، ص 359 بخوانید, ...ادامه مطلب

  • مَجموعه مَقالات در بارۀ ابن یَمین فَریُومَدی

  • مُقَدَّمِهدر 28 شَهریور 1376 همایِشی عِلمی برای ابن ­یَمین فَریُومَدی برگُزار شد . من اِنتِقال مُوقَّت برای میامی ـ فُرومَد گرفته بودم و زمانِ برگُزاری کُنگِره مُتَوَجِّه شدم از قَبل در جَرَیانِ برگُزاری کُنگِرِه ملّی ابن­ یمین قرار نگرفته بودم ، فَقَط مُوافِقَت شد چند شِعر با گویِشِ فُرومَدی بخوانم . مَجموعِه مَقالات آن کُنگِره در سال 1378به صورتِ کتابی با همین عُنوان منتشر شد . الآن که قَرار است ( اِن شاءَ الله ) همایِشِ مِلّی ابن ­یَمین فَریُومَدی در روزهای دهم و یازدهم آبان1402 برگُزار شود به طورِ طبیعی مجموعِه مَقالاتِ همایش به صورت کتابی مُنتَشِر خواهد شد ( اِن شاءَ الله ) . من بر آن بودم مَقالاتی که پژوهِشگِران هِنگامِ تَحقیق بِدان نیاز دارند یکجا سامان دهم تا دَسترسی بِدان آسان باشد . از طَرَفی دوست داشتم مَطالِبِ خودم را هم که تا کُنون در , ...ادامه مطلب

  • دَعوتِ رَسمی فَرهیختِگان فُرومَدی به هَمایشِ بُزرگداشت ابن یَمین فَریُومَدی

  • بِاِسمِه تَعالیاین یک دَعوتِ رَسمی از فُرومَدیها برای شِرکَت در هَمایشِ بُزرگداشتِ ابن یَمین فَریُومَدی است .همۀ اَساتید و مُعَلِّمان و پِزشکان و پَرستاران و قُضات و وُکَلا و مُهَندِسان و نویسَندگانو هُنرمَندان و تَحصیلکَردِگان و فَرهنگیان و ... فُرومَدی به این همایِش دَعوتند .البتّه فُرومَدیها نیاز به دَعوت ندارند بلکه باید وَظیفۀ خودشان بدانند که در این همایشِ حُضور داشته باشند .کسانی که پایان نامۀ کارشناسی اَرشد یا دُکتری دارند ، یک نُسخِه از آن برای نمایشگاه کتاب که در فُرومَد برگُزار می شود بیاورند .شاعِران فُرومَدی که مایِلَند یک نمونه از شِعر خودِشان را روز یازدهم آبان در فُرومَد بخوانند ، شِعرشان را قَبلاً به این جانب یا کتابخانه فُرومَد بدهند . چهارشنبه دهم آبان 1402 ساعت 4 عَصر ـ شاهرود ، دانشگاه عُلومِ پزشکی پنجشنبه یازدهم آبان 1402 ساعت 8 صُبح ـ فُرومَد ، رو به روی شَهرستان بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تأکید مجدد بر ثبت خاطرات جبهه و مدرسه

  • دیشب علی اکبر عبادی آمده بود تا خاطرات دورۂ راهنمایی را با هم مرور کنیم . قدری هم از خاطرات جبهه و جنگ و شهدای فرومد گفت . عکسهایی هم از جبهه برایم آورد که دو قطعه آن با شهید محمد مالدار بود .این دیدار و گفتگو مرا بر آن داشت تا یک بار دیگر بر نوشتن خاطرات جنگ و مدرسه توسط فرومدیها تأکید کنم . در تدوین کتاب « شهدای فرومد » معلوم شد بیش از پانصد نفر از فرومدیها در جنگ شرکت داشته اند اگر هر کدام یک خاطره از جنگ بنویسند پانصد خاطره می شود یعنی ؛ چند کتاب ماندگار برای فرومدیها !همین طور اگر هر فرومدی یک خاطره از دوران تحصیلش بنویسد ببینید چند کتاب و خاطره برای آیندگان ثبت و ماندگار خواهد شد ؟!مگر آنهایی که این کارها را کرده اند چه چیزی داشته اند که شما ندارید ؟! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • در بارۀ کتاب « شهدای فرومد »

  • نوشتنِ این کتاب از کُجا شُروع شد ؟بهمن 1364 که علی ­اکبر شُکوهی شهید شد ، وصیّتنامه ­اش را در دفترِ یادداشت و خاطراتم نوشتم . بعد وصیّتنامۀ شهید اسماعیلِ مُعینی را ، همان موقع عکسهای شُهدا را جمع و نگهداری می­ کردم . بعد وصیّتنامۀ شهید سیّدمحمّد هاشمی بر آن افزوده شد . در زمانِ جنگ من در پایگاهِ بسیج فَعّال بودم ، در سالگردِ انقلاب جُلوِ پایگاه ، قَبرهایی نمادین با روکشِ پرچمِ ایران و عکسِ شُهدا درست کرده بودم ، مـادرانِ شُهـدا از جلسۀ انجُمن اولیـای مدرسه ، آنجا آمدند و برای شُهدا فاتحه خواندند . عکسهای شُهدا را در قابهای مناسب گِردآوری کرده بودم . یک شب در مُحَرّم روحانی مَحلّ رویِ منبر به اعتراض گفت : چِرا عکسهای شُهدا در حُسینیه نَصب نیست ؟! فردایش من در پایگاه همۀ عکسها را آماده کردم و به سَمتِ حُسینیّه می­ آوردم که در بینِ راه کوچۀ کوشک « عبدالله تربیت » به من رسید و خندید و گفت : من داشتم برای گرفتنِ عکسها می­ آمدم ، کُمک کرد و عکسها را با هم به حُسینیّه آوردیم و نَصب کردیم . بعدها وصیّتنامۀ این شُهدا را تایپ و با زندگینامۀ شهید علی­ رضا یاقوتی در چند نُسخه تکثیر و بینِ چند نفر از فُرومدیها توزیع کردم که ماندگار باشد . گاهی به منـاسبتی خـوابِ بعضی از شُهـدا را می ­دیدم . وبلاگِ « خطّۀ فَریُومَد / فُرومَد » را که راه ­اندازی کردم آنچه از عکسهای شُهدا و نامه و زندگینامه و وصیّتنامه داشتم به مناسبتهایی درج می ­کردم . برای فراهـم کردنِ اینها به بُنیـادِ شهیـد ( مَیامی ، مَشهَد ، سَبزوار ، مینودشت ) و بعضی خانواده­ های شُهدا مُراجعه کردم . آقای حسن رَنجبر که در بُنیادِ شهید میامی کار می­ کرد در این زمینه مُساعدت کرد . بعضی خانواده ­های شُهدا مثلِ خانوادۀ شهید عزیزی و شهید خ, ...ادامه مطلب

  • اسامی فرومدیهایی که در جبهه بوده اند .

  • فهرست اسامی فرومدیهایی که در جبهه و مناطقِ جنگی بوده اند .تا کنون 40 نفر شهید + 10 نفر آزاده + 380 نفر رزمنده یعنی مجموعاً 430 نفر افرادی که در جنگ شرکت داشته اند شناسایی شده اند . شما هم به کامل شدنِ این فهرست کمک کنید . اسامی جانبازان با این علامت * مشخّص شده است .................................................آدینه احمد ـ علی ­محمّد *آدینه حسین ـ قُربان *آدینه رضا ـ قُربانآدینه عبّاس ـ عیسیآدینه محمّد ـ عیسیآدینه محمّدعلی ـ موسیآسیابان سیّدحسین ـ سیّدرضا *ابراهیمیون محمّدعلی ـ حاجی بابااَدَب اکبر ـ حسیناَدَب عبّاس ـ حسیناُستادی علی محمّد ـ رضااُستادی نوروزعلی ـ حسیناسدیان رضا ـ عیسیاسدی حسن ـ میرزا علی محمّداِسکَندری حسین ـ یوسُفاِسکَندری رضا ـ علیاِسکَندری علی ـ تقیاصغرحُسینی اسماعیل ـ سیّدرضااصغری حسین ـ نوروزعلیاخوین محمّدرضا ـ علیاکبریان حسن ـ محمّداکبریان حسین ـ محمّداکبریان رضا ـ محمّداکبریان رمضان ـ علیاکبری ابراهیم ـ حسیناکبری حسن ـ حسیناکبری محمّد ـ علیامینی محمّد ـ اسماعیل *بابایان اصغر ـ حسینبابایان حاجی ـ حسنبابایان علی رضا ـ رضابابایان علی ـ عبّاسبازیار حسن ـ قاسمبازیار رضا ـ حسینبازیار مُرتضی ـ حسینباقریون محمود ـ محمّدبَراتی هادی ـ حسنبَرزگر حسین ـ نوروزعلیبَرزگر محمود ـ رَجَبعلیبُزرگ اکبر ـ علیبَلوچ علی ـ محمّدبهادری فُرومد ابراهیم ـ رَجبعلیبهادری فُرومد رضا ـ رَجبعلیبِهرَوش اکبر ـ محمّدبیاری حسن ـ نورمحمّد *بیاری رضا ـ نورمحمّدبیاری غُلامرضا ـ نورمحمّدپورعلی ابراهیم ـ محمّدپورعلی حمید ـ محمّدپیمان داوود ـ حسنتاجی احمد ـ ابراهیمتاجی رضا ـ مُرتضیتاجی محمّد ـ مُرتضیتاجی رمضانعلی ـ حسینتربیت محمّدعلی ـ موسیتربیت موسی الرّضا ـ موسیتُرک اسماعیل ـ رمضانعلیتُرک ع, ...ادامه مطلب

  • اسامی فرومدیهایی که در جبهه بوده اند . ( اصلاحیّه )

  • فهرستِ اَسامی فُرومَدیهایی که در جبهه و مَناطقِ جَنگی بوده اند . تا کنون 40 نفر شهید + 10 نفر آزاده + 464 نفر رزمنده یعنی مجموعاً 514 نفر افرادی که در جنگ شرکت داشته اند شناسایی شده اند . شما هم به کامل شدنِ این فهرست کمک کنید . اسامی جانبازان با این علامت * مشخّص شده است .................................................1ـ آدینه احمد ـ علی ­محمّد *آدینه حسین ـ قُربان *آدینه رضا ـ قُربانآدینه عبّاس ـ عیسیآدینه محمّد ـ عیسیآدینه محمّدعلی ـ موسیآسیابان سیّدحسین ـ سیّدرضا *ابراهیمیون محمّدعلی ـ حاجی بابااَدَب اکبر ـ حسین *اَدَب عبّاس ـ حسیناُستادی علی محمّد ـ رضااُستادی نوروزعلی ـ حسیناَسَدیان رضا ـ عیسیاَسَدی سیّدحسن ـ میرزا علی محمّداَسَدی سیّدحسین ـ سیّدرضااَسَدی سیّدرضا ـ عبداللهاِسکَندری حسین ـ یوسُفاسکندری غُلامرضا ـ یوسُفاِسکَندری رضا ـ علی محمّداسکندری عبّاس ـ علی محمّداسکندری مُحسن ـ علی محمّداِسکَندری علی ـ محمّدتَقیاصغرحُسینی اسماعیل ـ سیّدرضااصغری حسین ـ نوروزعلیاَخَوین محمّدرضا ـ علیاکبریان حسن ـ محمّداکبریان حسین ـ محمّداکبریان رضا ـ محمّداکبریان رمضان ـ علیاکبری ابراهیم ـ حسیناکبری حسن ـ حسیناکبری محمّد ـ علیامینی محمّد ـ اسماعیل *بابایان اصغر ـ حسینبابایان حاجی ـ حسنبابایان علی رضا ـ رضابابایان رضا ـ علی رضابابایان علی ـ عبّاسبابایی محمّد ـ علی مُرادبازیار حسن ـ قاسمبازیار رضا ـ حسینبازیار مُرتضی ـ حسینباقریون محمود ـ محمّدبَراتیان ابوالفضل ـ رمضانعلی *بَراتیان بَرات ـ رمضانعلیبَراتیان عبّاس ـ رمضانعلیبَراتیان علی ـ رمضانعلیبَراتیان محمود ـ رمضانعلیبَراتی هادی ـ حسن50ـ بَرزگر حسین ـ نوروزعلی51ـ بَرزگر محمود ـ رَجَبعلیبزرگ اصغر ـ عیسیبزرگ عبّاس ـ عیسیبُزرگ اکبر ـ ع, ...ادامه مطلب

  • یک خاطره از مادرم

  • من بچّه که بودم با دخترهای بزرگ­تر از خودم به عَلَف می ­رفتم . یعنی جمع کردنِ سبزیهای خودرو که در باغها و کوچه ­باغها و لبِ جویها و زیرِ دِه در اسفند و فروردین سبز می ­شد . سبزیهایی مانند : سِلمَه ، مَموجَه ، دِرُشتی ، گِندِمِنُو﮿ ، گوشِ موش ، لَبلَبو ، رِندی ، بِزگُور ، ... خاکشیر ( وقتی کوچک است . ) ، سِبِس / یونجه ( وقتی کوچک و نازک است . )وقتی این سبزیها را جمع می­ کردیم ، دخترها هر کدام علفِ خودش را در برکۀ آبی می ­ریخت و این شعر را می ­خواند : عَلِفَک وَر پولک ، وَر پولک کی ماری اَندَر درام .دِ زیری سَرام صَد تَ قِلِندَر درام .ماری اندر نو نِمتِه ، اُو﮿ نِمتِه وقتی مِتَه ؛ یَک کِلوجی سوخته ، یَک چُونگِلی پوخته !.........................ای عَلَفِ نازنین ، زیاد جِلوِه کن که مادرِ اَندَر دارم . در زیرِ سَرم صَد تا قَلَندَر ( آدمِ بیکار و بیعار ) دارم .مادرِ اَندَر نان نمی­ دهد ، آب نمی ­دهد . وقتی هم می ­دهد یک کلوج ( خَمیر ) سوخته و یک ویشگونِ دردناک . بخوانید, ...ادامه مطلب

  • یک آسیاب در کوچۀ جنوبی مسجد سرپلی

  • مالک : سیّد محمّدعلی هاشمی فرزند سیّد مهدی ، بیست و هفتم فروردین ماه 1317 خورشیدییک سَهم و نیم مُشاع از شش سَهم شش دانگ یک حِجر طاحونه ( معروف جَعفران ) به شمارۀ نود و شش فَرعی از پلاک شمارۀ دو اصلی ، واقع در کلاتۀ هر دو آب ، دهستان فرومد و فیروزآباد ، بخش پنج شاهرود ، با حقِّ گردش از آبِ قناتِ هر دو آب ، به شمارۀ بیست و شش اصلی . حُدود مشخصّات : شمالاً به دیوارِ باغِ شمارۀ نود و هفت شرقاً و جنوباً به شارعِ عام غَرباً اوّل به , ...ادامه مطلب

  • آثار تألیفات مرجع عالیقدر حاج شیخ شمس الدين واعظی ـ فُرومدی

  • آیت الله العظمی شمس الدّین واعظی ـ از مراجع تقلید نجف ، فُرومدیآثار تألیفات مرجع عالیقدر حاج شیخ شمس الدين واعظی1 - الإشارات في مدارك الأحكام (تقریر مباحث استادش سید حسن موسوی بجنوردی)؛2 - الكشف الجلي؛2 - بداية الوصول لكنه علم الأصول تقريرات بحث اصول حاج آقا؛3 - رسالة في الخمس؛4 - رسالة في الربا؛5 - رسالة في التقية؛6 - الإشارات إلى أسرار البسملة؛7 - الإشارات إلى التبليغ والمبلِّغ والمبلَّغ‌له؛8 - رسالة في أحكام النساء؛9 - تعليقة على منهاج الصالحين؛10 - مناسك الحج؛11 - مدارک احکام، دورة چهار جلدی، تقريرات معظم له درباره قضاء، حدود، دیات، شهادات؛12 - منهاج الصالحين، توضیح المسائل معظم له به زبان عربى؛13 - توضیح مسائل فارسی معظم له؛14 - المسائل المستحدثة؛15 - شمس الأصول، دورة پنج جلدی معظم له در باره علم اصول؛16 - شمس الفقاهة، دورة فقهی معظم له، حدود 25 جلد، ولی متأسفانه هنوز چاب نشده؛17 - كتاب في الأخلاق؛18 - تفسير الفاتحة؛19 - كليات في المسائل الفلسفية؛20 - تعليقة على العروة الوثقى[۱] (https://fa.wikinoor.ir/wiki/%D9%88%D8%A7%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D8%8C_%D8%B4%D9%85%D8%B3%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86#cite_note-1)؛ 21 - ضرورية المرجعية. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرم را سرسری متراش !

  • این روزها بحثِ تراشیدنِ موی سرِ دانش ­آموزان در مدرسه ­ای و رسانه­ ای شدنِ آن در فضای مَجازی و برخورد با مدیر و معاونِ آن مدرسه مطرح بود . من به یادِ خاطره­ ای افتادم .سال 1377 که در فرومد تدریس داشتم ، یک روز برادرم محمّد که آن موقع کلاس اوّل راهنمایی بود به دربِ حیاط آمده بود و به من گفت : آمده ­ام که موهای سرم را با ماشینِ اصلاحت بزنی .موهای سرش حدودِ شمارۀ چهار بود و از وسطِ سرش خطّ انداخته بودند .گفتم : چرا موهای سرت این طوری است ؟گفت : در مدرسه این طوری کردند .گفتم : این موها که بلند نیست که خطّ انداخته ­اند تا کوتاه کنی ؟گفت : از یک طرف سر همۀ دانش­ آموزان را این طوری کردند !گفتم : اگر می ­خواهی موهایت را با ماشین بزنم ، شاید پنج دقیقه طول بکشد . ولی اگر برایت سخت نیست و می­ توانی همین طور به مدرسه بروی ، موهایت را نزن و بگذار همین طور باشد . تا این مدیر و معاون را ادب کنی که برای چه این کار را کرده­ اند ؟!محمّد گفت : باشد ، من همین طور به مدرسه می­ روم ، دو سه روزی که به مدرسه رفت ، یک روز از اداره کُل هم دو نفر برای بازرسی به دبیرستان آمدند ، من به یکی از دانش­ آموزان گفتم برود محمّد را از مدرسه راهنمایی صدا بزند ، محمّد آمد و جلوِ آن دو نفر که از اداره کُل آمده بودند قرار گرفت .گفتم : موهای این دانش ­آموز بلند است ؟گفتند : نه !گفتم : کثیف است ؟گفتند : نه !گفتم ، این برادرِ من است ، چرا مدیر و معاون این کار را کرده ­اند ؟یک روز هم از مدرسه که آمد گفت : فُلان معلّم که با ما درس نداشت ، امروز آمد سرِ کلاس ، به من یک سیلی زد .گفتم : چرا ؟گفت : کلاس شُلوع بود ، آمد توی کلاس ، من دمِ دستش بودم ، به من سیلی زد .آن معلّم و چند نفر از همکارانش مستأجر حاج حسن تاجی بودند ، شب , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها