پدرم آفتابِ ایمان است
بوسۀ اشتیاقِ باران است
دستهایش تَبَلوُرِ خورشید
سینه اش مُحتَوایِ قُرآن است
پدرم کُوهِ صبر و آرامش
اِنعِکاسِ صدایِ انسان است
پُشتِ دلواپسیِ چشمانش
دانه اَشکی همیشه رَقصان است
حیف ، دستانِ پینه بستۀ او
از نگاهم همیشه پنهان است
بر لبانش همیشه ذِکرِ دُعا
رویِ دستانِ خَسته اش نان است
خانه از عِطرِ مِهرِ او لَبریز
با حُضورش چُنان گُلِستان است
حِسِّ آسودگی و اَمنِیّت
زندگی را همیشه بُنیان است
مُتوَسّل شدم به تابشِ او
پدرم آفتابِ ایمان است
برگرفته از کتابِ « لَبخَندهایِ تُرد » مجموعه غَزَلهای زهرا شبیهی ، انتشاراتِ آنان ، چاپِ اوّل ، ص 19 ـ 20
خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 141