پاسخ به یک پرسش

ساخت وبلاگ

یکی از خوانندگانِ محترمِ وبلاگ و کانال خطّۀ فریومد / فرومد در بارۀ موضوع قبلی که درج شده ، چند مطلب از من پرسیده است یکی از پرسشهای ایشان این است :

ـ شما بفرمایید واسه یک روحانی اگر حقوقی جمع نشود از کجا زندگیش را تأمین نماید ؟

پاسخ این پرسش را از زبانِ شهید مطهّری بشنویم :

در یادداشتهای استاد مطهّری ، ج 1 و ‏6 ، در این موضوع رفرنسهایی ( ارجاعهایی ) داده شده است .

عقل و طَمَع ـ اجرِ رسالت و مُزدِ تبلیغ در کارِ دین و تأثیرِ آن در انحراف ـ چرا در رسالت اُجرت نیست ؟

عطف به آنچه در دفتر ... شماره ... برای فلسفۀ عدمِ اجر و مُزد در کارهای مقدّس بیان شد ، مولوی در جلد دوم مثنوی راجع به اینکه طَمَع منحرف کنندۀ عقل است می ‏گوید :

گر طَمَع در آینه بر خاستی

در نِفاق آن آینه چون ماستی

گر ترازو را طَمَع بودی به مال

راست کِی گفتی ترازو وصفِ حال

هر نبیی گفت با قوم از صَفا

من نخواهم مُزدِ پیغام از شما

 آیه‏ « وَ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ . » ، ( شُعراء ، 26 / ١٠٩ ) مکرّر از زبانِ پیغمبران نقل شده است .

مرحوم حاجی نوری علیه الرّحمة در کتابِ « لؤلؤ و مرجان » در این‌ موضوع بحث کرده ‌اند در آنجا احادیثِ چندی در نهیِ استیكال به اهلِ بیت ذكر كرده است .

رجوع شود به گفتارهای « خطابه و منبر » در همین کتاب

ایضاً رجوع شود به مقالۀ « مشكل اساسی در سازمان روحانی » و مقالۀ آقای بهشتی راجع به « روحانیّت حِرفه ­ای »

 

 ... و در کتابِ « جعفریّات » از آن جناب مروی است که اُجرتِ مؤذّن را از اقسامِ سُحت شُمرند مثلِ قیمتِ میته و نظایرِ آن ... .

و مشابهتِ روضه­ خوان با مؤذّن واضح است زیرا که مؤذّن اعلام می­ کند مؤمنین را به حضور وقتی که می ­بایست حاضر شد در آن وقت در محضرِ مبارکِ خداوند ( تبارک و تعالی ) به رسیدنِ وقتِ بهترین اعمال که سببِ رستگاری و خاموش کردنِ آتشی است که به سببِ گُناهان برای خود افروختند و غیرِ اینها از فضایل و آثار و خواصّ دنیوی و اُخروی نماز که معراجِ مؤمنین است .

همچُنین روضه­ خوان اعلام می ­کند مؤمنین را به فضایل و مناقب و مصائب ساداتِ اَنام و رسیدنِ موسمِ عملی که سببِ تقرّب به خداوند و خشنودی رسولِ خدا و ائمّۀ هُدی علیهم السّلام و نجات از شداید در دنیا و آخِرت و خاموش شدنِ دریاها از آتش است یعنی گریستن بر آلِ محمّد علیهم السّلام ... .

لؤلؤ و مرجان ، میرزا حسین نوری طبرسی ، ( محدّث نوری ) ، انتشارات فراهانی ، چاپ اوّل ، 1391 ، ص 32 ـ 33

روحانیّت در اسلام و در میانِ مسلمانان

... در اسلام سِمَتِ خاصّی به نامِ روحانیّت ، نظیرِ آنچه در میانِ پیروانِ بسیاری از ادیان هست و تقریباً شُغل و حِرفۀ خاصّ روحانیّون شُمرده می ­شود ، سُراغ نداریم .

آنچه در اسلام هست ؛ یک سلسله تکالیفِ واجب یا مستحبِّ عمومی است که برخی عینی و اغلب کفایی است بی ­آنکه کم­ترین رنگِ شُغل و حِرفه­ ای برای یک دسته داشته باشد ... .

بعضی که استعداد و فراغت و علاقۀ بیشتری داشتند می ­کوشیدند تا به قرآن و حدیث بیشتر آشنا باشند. بعضی همۀ قرآن را از حفظ داشتند و برخی بیش از یکی دو آیه نمی­ دانستند . کسانی صدها حدیث از بَر داشتند و اشخاصی جُز چند حدیث به یاد نداشتند .

البتّه آنها که قرآن و حدیثِ بیشتر می­ دانستند عدّۀ خاصّی بودند و این فضیلت برای آنها امتیازی شُمرده می ­شد ؛ ولی نه آنکه به علّت داشتن این فضیلت امتیازاتِ حقوقی و قانونی نظیرِ آنچه در لاوی یهود و برهمنِ هند گفتیم به دست آرند . یا اینکه یاد گرفتن و یاد دادنِ حقایقِ اسلام شُغل و حِرفه برای آنها شود و از راهِ آن درآمدی به دست آرند و هزینۀ زندگی خود و عائلۀ خود را تأمین کنند .

... گذشتۀ ما محقّقان پُراَرج و نامور در این فنون داشته و رشتۀ تتبّع و تحقیق از نخستین قرونِ اسلامی تا عصرِ حاضر همواره کشیده و هیچ گاه قطع نشده است . در روایاتِ ما این مجاهدانِ راهِ حقّ ، تکریم و تجلیل و تشویقِ فراوان شده و ثوابهای بی­ مانند برای انجام [ دادنِ ] این وظیفه و جهادِ مقدّس نوید داده شده است . پاداشِ آنها مالِ دنیا نیست . کسانی که عُمرِ خود را در راهِ انجام [ دادنِ ] یک تکلیفِ مقدّس صرف می ­کنند مبادلۀ محصولِ کارِ خود را با مال و جاه ، پَست و ناچیز می ­شُمردند . علاوه بر این ، دنیاطلبی از راهِ دین و علومِ دینی در روایاتِ ما سخت مذموم و بَد فَرجام شُمرده شده است .

تحصیلِ علومِ دینی یک واجبِ کفایی است که به استنادِ بعضی روایات باید از اغراضِ مادّی و امتیازطلبی منزّه باشد . تحصیلِ علوم و فنونِ لازمِ دیگر از قبیلِ پزشکی ، داروسازی ، فنّی و نظایرِ آنها نیز واجبِ کفایی است ؛ ولی در این میان فرقی هست .

آنها که این فنونِ زندگی را تحصیل می ­کنند پس از فراغ از تحصیل می ­توانند آن را شُغل و حِرفۀ خود قرار دهند و کار و معلوماتِ خود را با پول مبادله و هزینۀ زندگی خود را از این راه تأمین کنند ولی به کسانی که علومِ اسلامی تحصیل می ­کنند چُنین حقّی داده نشده است . کار آنها باید برتر و منزّه­ تر از آن باشد که به صورتِ حِرفه و کسبِ معیشیت درآید . گرفتنِ مُزد برای فتوی دادن یا بیانِ مسائل و احکام و معارفِ دین در فقهِ ما از مُحرّمات شُمرده شده است .

به این جهت باید کسانی که به مطالعاتِ تحقیقی در رشته­ های مختلفِ علومِ دینی می ­پردازند هزینۀ زندگیشان از راهِ درآمدهای شخصیِ دیگری که دارند تأمین شود و اگر از این قبیل افراد به اندازۀ کافی در میانِ مسلمانان پیدا نشد باید حکومتِ اسلامی که مسئولِ تأمینِ مصالحِ عمومی است عدّه ­ای را به انجام [ دادنِ ] این مهمّ بگُمارند و وسایلِ کار و هزینۀ زندگی آنان را از بیت المال مسلمین بپردازد .

و اگر حکومت ، حکومتِ اسلامی و پایبند به مقرّرات اسلام نیست یا به وظیفۀ خود عمل نکرد ، مسلمان باید همچون مـواردِ دیگر ، او را به این اقـدام وادارند وگرنه تشکیلاتی فراهم سازند که انجام [ دادنِ ] این کارِ خطیر را به عُهده گیرد و هزینۀ تشکیلات را خودشان بپردازند .

... کم کم کار به آنجا رسید که بسیاری از آلودگیهای دستگاههای روحانی ادیانِ دیگر به مسلمانان نیز سَرایت کرد . در گوشه کنارِ سرزمینِ اسلام مردمی بیکاره به عنوانِ عابد و زاهد به جای آن که تَن به کار و کوشش دهند و به کسب و کار و حِرفه ­ای پردازند ، در گوشه ­ای خزیدند و نماز و عبادتِ خدا و گفتنِ اذکار یا خواندنِ آیاتِ قرآن را حِرفۀ خود قرار دادند و به عنوانِ اینکه بندگانِ مقرّب خدایند به هیچ گونه وظیفه و مسئولیتِ دیگری در امورِ اجتماعی مسلمانان تَن در ندادند ؛ خود را مستجابُ الدّعوة و گِره­گُشای مشکلاتِ مردم در درگاهِ خدا شُمردند و برای دعا کردن در حقّ این و آن که وظیفۀ دینی هر مسلمانی است با نوشتنِ ادعیّه و طلسمات و نظایرِ اینها پول گرفتند

... اگر عملاً کسانی از عنوان و مقامِ روحانی سوءِ استفاده کرده و بدان رنگِ شُغل و حِرفه داده ­اند ، یا از این راه امتیازاتی کَسبِ کرده ­اند ، اغلب تحتِ تأثیرِ رسوم و عاداتِ عصری و محلّی یا عواملِ سیاستهای داخلی و خارجی بوده و جَهالتِ مردم و بی ­اطّلاعی آنها از حقایقِ اسلامی نیز بدان کمک کرده و زمینه را برای این گونه عناصرِ دنیاپرست فراهم کرده است .

... به جُرأت می ­توان گفت که اگر مردم دربارۀ روحـانی و وظایف و مشخّصات و شرایطِ او به اشتبـاه می ­روند ، علّتِ آن فقط کوتاهی و مسامحۀ آنها در این گونه امور است . در عصرِ ما بسیاری از مردم ، حتّی برخی از خواصّ به جـای آنکه اشخاص را به ملاکِ علم و فضیلت و تقـوا بشناسند به لبـاس می ­شناسند . در محیطِ ما لبـاسِ شخص ، اساسِ روحانیّت شُمرده می شود . بسیاری از مردم ، هر که را در این لبـاس باشد روحانی می ­شُمارند بی ­آنکه به خود زحمت دهند دربارۀ عِلم و تقوایِ او که دو رُکنِ اصلی روحانیّت است به اندازۀ کافی تحقیق کنند .

از یک طرف اگر از یک نفر که از علایمِ روحانیّت فقط لباسِ آن را دارد ، گناه و خطایی سر زد یا خیانتی دیده شد به حسابِ همۀ کسانی که در این لباسند می ­گذارند و به اغلبِ آنها بدبین می شوند . و از طرفِ دیگر اگر مردی دارایِ کَمالِ عِلم و فضل و تقوا بیابند ، که در این لباس نیست ، به نُدرت اتّفاق می ­افتد که با او چون یک روحانی رفتار کنند و قدرِ عِلم و تقوایش را بشناسند و از او درست استفاده کنند .

حتّی اگر وقتِ نمازِ ظُهر رسید و همه به نماز ایستادند به نُدرت به این فکر می ­افتند که با او نماز جماعت بخوانند ؛ تو گویی چُنین می ­پندارند که فقط کسانی می ­توانند امامِ جماعت باشند که لباسِ مخصوص داشته باشند . ولی آیا می­توان این پندارِ بی ­اساسِ مردم را به حسابِ فُقها و عُلما و دانشمندان گذاشت ؟

در کدامِ کتاب ، کدام رسالۀ عملی دیده ­اید و از زبانِ کدام عالِم یا مسئله ­گو شنیده ­اید که در شرایطِ امامِ جماعت چُنین یا چُنان گفته باشند ؟ اگر این گونه پندارهای عامیانه که ناشی از سهل­ انگاری مردم در شناختِ حقّ و باطل است به عُلما نسبت داده شود آیا افترا و تُهمت به آنها نیست ؟

در همین موضوعِ لباس ، مردم عملاً آن قدر پایبند آن شده ­اند که در بسیاری از امور مانندِ اجرای صیغۀ عقد و طلاق ، وعظ و اندرزِ دینی ، تبلیغِ دین در میانِ مسلمانان و غیرِمسلمانان و امر به معروف و نهی از منکر ، نماز بر مُرده و بسیاری از کارهای دیگر خود را مقیّد می ­دانند که از کسانی استفاده کنند که در این لباس باشند . در صورتی که در همان رساله­ های عملی شرایطِ صحّت هر یک از کارهای فوق با کمالِ صراحت بیان شده و یک کلمه دربارۀ شرطِ بودنِ لباس نوشته نشده است .

شما به همان صفحاتِ اوّل رساله ­ها نگاه کنید ، ببینید در کارِ خطیرِ مرجعیّت تقلید با کمالِ صراحت گفته شده است که از هر مردِ زندۀ آزادِ پرهیزگارِ پاکزاد که در فقهِ شیعه مجتهد و صاحبنظر باشد و در فقه داناتر از او شناخته نشود می­ توان تقلید کرد . کدام یک از این شرایط که همۀ جوانبِ احتیاط در آن مُراعات شده با لباس ارتباط دارد ؟

این پندارِ مردمِ بی ­اطّلاع است که در همۀ امور دخالت می ­کنند و هزار و یک شرط مَن درآوردی بر هر چیز می­ افزایند . در موردِ تقوا و عدالت ، بیشترِ مردم کسانی را عادل و پرهیزگار می­ شناسند که تقریباً به هیچ کار دست نزنند . به همین جهت یک شرطِ اساسی روحانیّت در نظرِ آنها اجتناب از شُغل و حِرفه و فعّالیّتهای اجتماعی ، به خصوص اقداماتِ سیاسی است .

اگر در میانِ کشاورزان یک دِهکده ، مردی با عِلم و تقوا و فضیلت یافت شود که مانندِ دیگران در مزرعه کار کند ، کم ­تر حاضرند با او چون پیشوای دینی دِه رفتار کنند .

همینطور در میانِ صنعتگران ، پیشه ­وران ، بازرگانـان و اصنـافِ دیگرِ مردم ، اگر عالِم یا پرهیزگاری هم­شُغلِ خود آنها یافت شود با او در همان حدودِ عِلم و تقوایش ، معاملۀ یک روحانی نمی ­شود ؛ در صورتی که هر کتابِ دینی را باز کنید به روشنی می ­یابید که ملاکِ روحانیّت در همه جا تقوا و عدالت و در مواردِ لازم ، عِلم و کارگردانی و قابلیّت و اعتماد است و بس .

عُلما و فُقها نیز نه تنها این شرایطِ موهوم را نمی ­پذیرند بلکه اغلب از ناراحتیها و محدودیتهایی که همین اوهام برای آنها و خانوادۀ آنها ایجاد می ­کند و موانعی که چه در کارهای شخصی و چه در وظایفِ دینی و اجتماعی بر سرِ آنها می ­تراشند ، رنج می ­بَرند .

آنها از اینکه استفادۀ دینی مردم از روحانیّان ، گذشته از تقلید و پرسیدنِ مسائل ، به امامتِ جماعت ، اِجرایِ صیغۀ عقد و طلاق ، نامگذاری مولودِ جدید ، استخـاره ، خواندنِ دُعا در گوشِ مسافر ، نماز بر مُرده ، بر چیدنِ مَجالسِ خَتم ، روضه­ خوانی و نظایرِ اینها منحصر شده است ، ناخُرسندند . آنها از این که مردم بدونِ تحقیق دربارۀ علم و تقوای اشخاصی که به لباسِ روحانیّت درآمده ­اند ... .

از آنچه به اجمال بیان کردیم معلوم شد که :

1ـ بر طبقِ تعالیمِ اسلام ، روحانیّت جنبۀ سِمَت و مَقامی که در سایۀ آن روحانیّون امتیازاتِ مادّی کَسب کنند یا حِرفه ­ای که نظیرِ حِرفه­ های دیگر یک دسته آن را پیشه و وسیلۀ اِمرارِ مَعاشِ خود قرار دهند ندارند . روحانیّت اسلام به معنی آراسته بودن به فضیلتِ عِلـم و تقـوا و مجهّـز بودن برای انجام [ دادنِ ] یک سلسله وظایفِ اجتماعی دینی و واجباتِ کفایی است بی ­آنکه عِلم و تقوا سرمایۀ دنیاطلبی گردد .

باید اعتراف کرد که روحانیّت در میانِ مسلمانان عملاً دُچارِ انحرافاتی شده ، به رنگ و شغل خاصّی درآمده و آلودگی ها و نواقصی در آن راه یافته است که موردِ قبولِ اسلام نیست ؛ ... .

این مقاله در کتابِ « بحثی درباره مرجعیّت و روحانیّت » به قلمِ جمعی از دانشمندان در سالِ 1341 بعد از وفاتِ حضرت آیت الله العظمی بروجردی توسط شرکت سهامی انتشار ، به چاپ رسید

بحثی در بارۀ مرجعیّت و روحانیّت ، به قلم جمعی از نویسندگان ، شرکت سهامی انتشار ، 1341 ، ص 129 ـ 161

 .............................................................................................

چرا در رسالتِ اُجرت نیست ؟

اساساً بزرگترین اشكالِ روحانیّت یا یكی از بزرگترین اشكالات این است كه منبر شغل و حِرفه و كاسبی است و در نتیجه افرادی كه واقعاً علاقۀ معنوی به دین ندارند و اخلاصی در كارشان نیست به حُكمِ اینكه از عهدۀ صنعت و هنرنمایی منبری بر می ­آیند این شغل را در میانِ مشاغل انتخاب می ­كنند و بدیهی است كه كاسب دنبال این است كه طوری معامله كند كه سودِ بیشتر ببرد و كاری ندارد به اینكه نتیجه برای دین و برای مصلحتِ مردم چیست ؟

آن وقت است كه همۀ مفاسدی كه در ورقه ­های « خطابه و منبر » و در دو سخنرانی تحتِ عنوانِ « خطابه و منبر » گفتیم از قبیلِ دلّالی برای شخصیّتها یا برای صِنف و از قبیل از پُشت خنجرزدن و ... و از قبیل بهره برداری از نقاطِ ضعف به جای مبارزه با نقاطِ ضعف و امثال اینها پیدا می ­شود .

یادداشتهای استاد مطهّری جلد یك‏

چرا بازارِ اَلقاب و عناوین و ژست و قیافه و آراستنِ هیكل در میانِ ما اینقدر رایج است و روز به روز مع­ الأسف زیادتر و رایج­تر می گردد ؟ چه رمزی در كار است كه زُعمایِ صالح و روشنفكرِ ما همین كه در رأسِ كارها قرار می ­گیرند قدرتِ اصلاح از آنها سَلب می ­گردد و مثلِ این است كه اندیشه های قبلی خود را فراموش می ­كنند و ...

... طلّابِ علومِ دینیّه مقاماتِ تدریسی و استادی را خیلی به طورِ طبیعی طیّ می­ كنند . تعیینِ استاد ، انتخابی است نه انتصابی ؛ یعنی فقط خودِ طلّاب هستند كه در ضمنِ آزمایشها و اختبارها استادِ بهتر را انتخاب می كنند . لهذا یك نوع آزادی و دموكراسی در حوزه­ های علومِ دینی وجود دارد كه در جاهای دیگر نیست . از این نظر در میانِ آنها قانونِ انتخابِ اصلح حُكمفرماست .

... طلّابِ ، پلّه پلّه روی همین ناموس بالا می ­روند تا پلّۀ ماقبلِ آخِرین پلّه كه مرجعیّت است . تا قبل از پلّۀ آخِر فقط ذوق و عقیدۀ طلّاب است كه اساتید را بالا می ­بَرد ، ولی همین كه پلّۀ آخِر رسید پای وجوهات و سهمِ امام و تقسیمِ شهریّه به میان می ­آید . فقط در همین جاست كه گاهی حسابها به هم می ­ریزد و دیگر قانونِ انتخابِ اَصلح حُكمفرما نیست .

... مهمّ­ ترین نقصی که در دستگاه رهبری دینی ما فعلاً به وجود آمده مربوط به بودجه و معاش و نظامِ مالی و طرزِ ارتزاقِ روحانیین است .

... انصاف این است که برخی شؤون روحانی که فعلاً معمول است از قبیل امام جماعت ، نه یک شأنِ مخصوص روحانی است و نه کسی حقّ دارد آن را بهانه قرار داده و دست از هر کار و شغل و خدمتی بکشد و در انتظارِ موقعِ نماز بماند و مسجدی برود و برگردد و زینتِ مجالسِ خَتم باشد و اینها را شغلِ شاغلِ خود قرار دهد و عُمری کَلّ بر اجتماع بوده باشد .

... روحانی مصری چون زندگی و معاش و مقامِ خود را در دستِ مردم نمی ­بیند و متّكی به عوام نیست ، خود به خود حُرّیّتِ عقیده دارد ، مجبور نیست به خاطرِ عوام حقایق را كِتمان كند . بعید به نظر می ­رسد یك زعیمِ روحانی شیعه در وضعِ حاضر هر اندازه روشن ­ضمیر و اصلاح­ طلب و مُخلص باشد بتواند فتوایی مانندِ فتوای دو سالِ پیش شیخ شلتوت كه یك طلسم هزارساله را شكست ، صادر كند و قدمی مانندِ قدمِ او بلكه خیلی كوچك ­تر از قدمِ او بردارد .

... روحانیّت عوام ­زدۀ ما چاره ­ای ندارد از اینكه آنگاه كه مسئله ­ای اجتماعی می­ خواهد عنوان كند ، به دنبالِ مسائلِ سطحی و غیرِاصولی برود و از مسائلِ اصولی صرفِ نظر كند ، و یا طوری نسبت به این مسائل اظهارِنظر كند كه با كمالِ تأسّف علامتِ تأخّر و منسوخیّتِ اسلام به شمار رود و وسیله به دستِ دشمنان اسلام بدهد .

... روحانیّت عوام­ زدۀ ما چاره­ ای ندارد از اینكه همواره سكوت را بر منطق ، سُكون را بر تحرّك ، نفی را بر اثبات ترجیح دهد ، زیرا موافقِ طبیعتِ عوام است .

حكومتِ عوام ، منشأ رواجِ فراوانِ ریا و مُجامله و تظاهر و كِتمانِ حقایق و آرایشِ قیافه و پرداختن به هیكل و شیوعِ عناوین و القابِ بالابلند در جامعۀ روحانیّتِ ما شده كه در دنیا بی ­نظیر است . حكومتِ عوام است كه آزادمردان و اصلاح طلبان روحانیّت ما را دلخون كرده و  می ­كند .

... چرا در محیطِ روحانی ما سُكوت و سُكون و تماوَت و مُرده ­وَشی بر منطق و تحرّك و زنده­صفتی ترجیح دارد ؛ چرا حُرّیت فكر و عقیده در میانِ ما كم ­تر وجود دارد ؛ چرا برنامۀ تعلیماتِ طلّاب و محصّلینِ علومِ دینی مطابقِ احتیاجاتِ روز تنظیم نمی ­شود ؛ چرا روحانیّونِ ما به جای آنكه پیشرو و پیشتاز و هادی قافلۀ اجتماع باشند ، از دنبالِ قافله حَرَكت می­كنند ؛ چرا ؟ چرا ؟ چرا ؟

... راه اصلاحش منحصراً سازمان دادن به این بودجه است از راهِ ایجاد صندوقِ مشترك و دفتر و حساب و بیلان در مراكزِ روحانیّت به طوری كه احدی از روحانیین مستقیماً از دستِ مردم ارتزاق نكند . هركس به تناسبِ خدمتی كه انجام می­ دهد از آن صندوق كه در اختیارِ مراجع و روحانیینِ طرازِ اوّل حوزه ­های علمیّه خواهد بود معاش خود را دریافت كند .

... هر مرجعِ تقلیدی مدیریتش بسته به سهمِ امام است كه بگیرد و به طلّابِ حوزه­ های علمیّه بدهد ؛ باید شخصاً جلبِ اعتماد كند و این بودجه را تأمین و تحصیل نماید . در وضع و شرایطِ حاضر ، روحانیین شهرستانها چاره ­ای ندارند از اینكه روحانیّت را حِرفه و مسجد را محلِّ كسب و كار خود قرار دهند .

اگر این وضع اصلاح شود هیچ شخصی مستقیماً با مردم سر و كار نخواهد داشت ، مراجعِ عالی قدر تقلید آزاد خواهند گشت ، مساجد از صورتِ دكّۀ كسبْ خارج و به این وضعِ تأسّف­ آورِ مساجد خاتمه داده خواهد شد .

ده گفتار ، شهید مرتضی مطهّری ، انتشارات صدرا ، چاپ چهارم ، پاییز 1367 ، ص 278 ـ 315

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 165 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 16:04