ضرورت انتشار کتاب شهدای فرومد

ساخت وبلاگ

یکی از عواملی که انتشار کتاب « شهدای فرومد » و اسامی آزادگان و جانبازان و رزمندگان فرومد را ضرورت می بخشد این است :

در ادامۀ کتابهای « فُرومَد پژوهی » یعنی ؛ صاحبِ این قلم که عَلاقه به کارهای تحقیقی و پژوهشی در بارۀ روستای خود دارد ، بر آن شد که در زمینۀ جنگی که در روزگارِ حَیاتِ او رُخ داد و مردمِ روستایش درگیرِ آن شدند ؛ کاری انجام دهد تا شاید ضَعفی که الآن ما با آن مُواجه هستیم تا حُدودی برای آیندگان برطرف شود . یعنی ما نمی ­دانیم که در گُذرِ زمان مردمِ فَریُومَد دقیقاً در چه جنگهایی شرکت داشته ­اند ؟ چه پیروزیهایی نصیبشان شده و چه شکستها و آسیبهایی دیده­ اند ؟ حتّی آمارِ مُختصری از دِلاوَریها یا آسیبهای فُریُومَدیها در جنگهای زیر نیست .

* غارت كردنِ قَصَبه و تَخريبِ شاه ديوارِ قَصَبه [ سبزوار ] به فَرمانِ مَلِك عَضدالدّين اَرسلان اَرغو بن آلب اَرسلان در مُحَرّم سال 490

و سَبَبِ اين ، آن بود كه « سيّد اَجَلّ زاهد فَخرالدّين ابوالقاسم الفَريُومَدى » از « قَصَبه » برفت تـا به « فَريُومَد » رَوَد ، نمازِ خُفتن به « خسروجرد » رسيد ، جوانى چند مَست بر راه نشسته بودند ، حاجِب خواست كه ايشان را چون به خَمرخوردن مشغول بودند از راه برانگيزد ، برنخاستند و خُصومت كردند و سنک در « فَخرالدّين » انداختند .

ديگر روز « فَخرالدّين » با « قَصَبه » آمد ، پسرش « سيّد رئيس عِزّالدّين زيد » و ديگر سادات حَشر برگرفتند و به « خسروجرد » رفتند و جنگ كردند ، و دروازه خسروجرد بسوختند و يك مَحلّه غارت كردند ، پس مَلِك اَرغو از جهت تأديب را بيامد و يك محلّه سبزوار [ را ] غارت كرد ، و شاه ديوار و قَلعه خَراب كرد ، جنك خسروجرد بود در ماههای سال 488 .

[ ابوالحسن علیّ بن زید بیهقی ( ابن فُندُق ) ، تاریخ بیهق ، کتابفروشی فروغی/ چاپخانه اسلامیّه ، چاپ دوم ، ص 269 ]

* و سَروِ فَريُومَد ... تا سالِ 537 بماند ، 291 سال پس از سَرو كِشمر و مُدّتِ بقاى اين سَرو در فَريُومَد 1691 سال بود ، پس امير اسفهسالار يَنالتَكين بن خوارزمشاه فرمود تا آن را بسوختند و حالى ضررى به وى و حَشَم وى نرسيد ، ازيرا كه به واسطۀ آتش در آن تصرّف كردند و آن درخت زردشتِ آتش‏ پرست كِشته بود و ممكن بودى كه اگر ببُريدندى اتّفاقى عجيب پديد آمدى و بعد از آن امير يَنالتَكين بماند تا سالِ 551 ، چهارده سال ديگر بزيست و خاصيّتِ درختِ فَريُومَد آن بود كه هر پادشاه كه چشمِ او بر آن اُفتادى او را در آن سال نِكبت رسيدى و عُمرها اين تجربه مُكَرّر گردانيده بودند .

تاریخ بیهق ، ابوالحسن علیّ بن زید بیهقی ( ابن فُنـدُق ) ، کتابفروشی فروغی/ چاپخانۀ اسلامیّه ، چاپ دوم . ص 281 تا 283


* ( واقعه ) آمدنِ خوارزمشاه يَنالتَكين بن محمّد به قَصَبۀ فَريُومَد و غارت كردن و سوختنِ آن درخت كه زردُشت صاحب المَجوس كِشته بود به فال را تا پادشاهان آن نتوانند ديد و هر پادشاه كه آن ديدى عُمرِ او بسيار نماندى در ماههای سالِ 539 در جُمادى الاخرة و رجب و پانزده شخص را در ديه داورزن هلاك كرد و بعد از آن حصار بستُد و از آنجا به ديهِ ديوَره آمد و سه روز آنجا مُقام ساخت و از غارت و سَبىِ ذَرارى [ اسیر کردن و بَرده ساختنِ کودکان و زنان ] امتناع نفرمود و از آنجا به جانبِ طُريثيث رفت و به طبسِ گيلَكى شد و بارِ ديگر قصدِ ناحيت كرد . ...

تاريخ بيهق ، ص 272

* جنگِ سربه ­داران که شروعِ آن بینِ فَریُومَد و باشتین بوده ، نیروهای خواجه عَلاءالدّین محمّد فَریُومَدی پس از کُشته شدنِ نیروهای حُکومتی در باشتین از « شهرستان » به باشتین رفته و جنگ آغاز شده و پس از آن نیروهای عَبدالرّزاق باشتینی به فَریُومَد حمله کرده­ اند .

* خواجه وجيه ­­الدّين مسعود دومین حاکمِ سر به دار از 738 تا 745 در سبزوار حُکومت داشته ، ابن ­­یمین حَدّاقلّ 5 قصیده و یک قطعه در مَدحِ او سُروده است . در سيزدهم صفر 743 در جنگ با لشکرِ هرات در ولایتِ خواف در رکابِ او بوده که دیوانش گُم شده و به اِسارت درآمده ، و در همين جنگ شيخ حسن جوري كُشته شده است ، در این زمینه در مقدّمۀ دیوانش می­­ گوید :

« ناگاه از قَضایِ آسمانی و تَقدیرِ یزدانی در مُحاربه که شیخ الاِسلام سُلطان اولیاء اللهِ العِظام مُرشد السّالکینَ اِلَی الثَّوابِ مُنقِذ الهالِکینَ مِنَ العِقابِ شیخ حسن قَدَّسَ اللهُ نَفسَهُ و جَعَلَ حَظیرَة القُدس رَمسه و سلطان اسلام شهنشاه هفت اقلیم المُؤیّد مِنَ السّماءِ المُظفَّر عَلَی الأعداءِ وَجیه الحقّ و الدّین مَسعود صَبَّ اللهُ عَلیهِ رجال رضوانه و اسکنه بحبوحة جنانه را با لشکرِ هرات در ولایتِ خواف در سیزدهم صفر سال 743 واقع شد . »

* نایبِ فَریُومَدی در « ذیلِ مَجمَع الاَنساب » در حوادثِ سال 780 هجری نوشته است : و چون به مُباركى به فَريُومَد نُزول اُفتاد جمعى از مَخذولانِ نادرويش كه به حِصنِ آنها مُتَحَصِّن گشته بودند جنگ آغاز كردند . در صَدمۀ اوّل ، شهرستان فَريُومَد و حِصار ، بندگان حضرت را مُستَخلَص گشت و آن جماعت در قيد اِسار گرفتار آمده طُعمۀ شمشيرِ آبدار شدند و از آنجا عِنان كامكارى در ظِلِّ ظَليلِ شهريارى به جانبِ سبزوار مَعطوف گردانيد .

مجمع الانساب، ج‏2، ص: 332

* حافظ اَبرو در « زُبدة التّواریخ » ذیلِ عُنوانِ « ذكرِ ياغيگرى سلطان على سبزوارى [ در سال 807 هجری ـ دورۀ تیموریان ] در جَرَيانِ لشكركشي اميرسعيد خواجه در نیمة اوّل قرنِ هشتم ، به فَريُومَد و مُحاصره و تخريبِ باغاتِ آنجا توسّطِ لشكريانش نوشته است : « [ چون ] اميرسعيد خواجه ... اهالى جاجَرم را غارت و تاراج كرده متوجّه فَريُومَد گشت . سُكّانِ آن موضع و بعضى از حَوالى آن پناه به قَلعه بُرده بودند . چون لشكر بدانجا رسيد ، جنگهاى سخت كردند . اميرسعيد خواجه دست از جنگ بازداشت ، در بيرونِ قَصَبه فُرود آمد و حُكم فرمود تا باغاتِ آن مسلمانان خَراب كُنند و درختها را بزنند . لشكريان تَرك جنگ گرفته به خَرابى مشغول شدند و بعضى درختهاى جُوْز را پوست باز كردند و تاكها را بُريدن گرفتند . چون اهالى فَريُومَد ديدند كه باغاتِ ايشان خَراب مى ‏شود ، سادات و عُلَما و زُهّاد قَصَبة مذكوره را شَفيع آوردند . اميرسعيد خواجه از سرِ گُناهِ ايشان درگُذشت به قَدرِ قوتِ خود ساورى [ تُحفه پيشكش ( آنندراج )، تحيّت ، باج و خَراج ( نفيسى ) ] بيرون آوردند . امير سعيد خواجه ايشان را تربيت فرموده به جانبِ مَزينان‏ توجّه نمود و قَلعة آن را نيز به يك دو روز مُسَخَّر گردانيد و از آنجا مُتَوَجّه سبزوار شد . »

[ زبدة التواريخ ، حافظ ابرو ، ج‏3 ، محقّق / مصحّح : سيّدكمال حاج سيّدجوادى‏ ، ص : 31 ـ 32 ]

* داستانِ « ذُلفو » که در فُرومد معروف است و به فُرومد هم حمله و آسیب می­رسانده ، مربوط به بُرهه ­ای است که ذوالفَقار نامی ، معروف به ذُلفو ، در حُدودِ قوچان سر به عِصیان برداشته بود . راه را بسته بود . مُسافران را لُخت می ­کرد ، مأمورانِ ارتشی هم از ترسِ او از راههای آن حَوالی گُذر نمی­ کردند . او به شهر قوچان هم دستبُردهایی می­زد و تمامِ آن ناحیه را در ترس و ناامنی فُرو بُرده داشت . ذوالفقار به نامِ خود سکّه زده و خود را شاه می ­خواند . [ خواندنی­ها ، ش 8 ، 56 / 1 / 1329 ، ص 11 . ذُلفو در همان تیرماه دستگیر شد و پس از بازجویی و محاکمه در مشهد به دار آویخته شد . بنگرید به روزنامه اطّلاعات 20 / 4 / 1308 ، ص 2 ]

تاریخچه ­ای از فرمانروایان خُراسان از آغاز قاجار تا پایان پهلوی ، محمود فاضلی بیرجندی ، نشر پایان ، چاپ دوم ، 1399 ، ص 388 و 389


* جنگِ‌ جهانی‌ دوم ‌، دومین‌ جَنگِ‌ فَراگیر (شهریور ۱۳۱۸ـ ۱۳۲۴/ سپتامبر ۱۹۳۹ـ اوت ۱۹۴۵) که‌ علاوه‌ بر اروپا ، در بخشهای‌ گُسترده‌ای‌ از قارّۀ‌ آسیا و افریقا تأثیرات‌ مُخَرّبِ‌ عُمده‌ای‌ برجای‌ گُذاشت‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ ، از جمله‌ ایران ‌، را درگیرِ خود ساخت .‌

حاج حسن تاجی می­ گفت : من بچّه بودم در بازِگَز فُرومد ، نیروهای نظامی شوروی آنجا بودند ، به میانِ مزرعه و کِوَند [ خَربزۀ نارس ] می­ کَندند که بخورند ، من این مطلب را به سردارآقا برادرِ خانِ فُرومد گفتم : او یک نامه نوشت که به آنها بدهم از آن وقت هر وقت مرا می ­دیدند می ­گفتند : ارباب ، ارباب . یکی از ارتشی­ها که مسئولِ سربازها بود مرا می­ بوسید و گاهی گِریه می ­کرد و می ­گفت : فرزندی دارم که همسِنّ توست .

آقای قُربان نَصیری می­ گفت : نیروهای نظامی شوروی در عیش ­آباد ( کَلاته ­ای که در شَرق فُرومد است ) بودند ، گاهی به صَحراها و میانِ کوچه باغها می ­آمدند ، از ما می­ خواستند که از درخت انگور بکَنیم و به آنها بدهیم ، می­ گفتیم : خودتان بکَنید ، می ­گفتند : نه ، به داخلِ باغ نمی ­آمدند .

......................................................

* داستانِ حملۀ تُرکمنها به منطقۀ فُرومد و قَبرِ تُرکمن در بینِ راهِ فُرومد ـ علی آباد مَعروف است .

عکس سَرها ، اُسَرا و بیدَقهای اَشرارِ طایفۀ تُرکَمنهای یموت و کوکُلان که به تاخت و تازِ منطقۀ فُرومد و فیروزآباد و مَزینان پرداختند و توسّط عزیز الله خان سردار مُعَزّز و ایلخانی شادلو حُکمرانِ بجنورد در آبانِ 1330 سرکوب شدند .

کتاب « مشاهیر مَدفون در حَرَم رضوی ، مُجَلّد 5 ، ص 229 »


* درگیریهای مردم فُرومد در زمانِ خان منوچهری در سالهای 1330 ـ 1331 که از روستاهای اطراف با کامیون نیرو آورده و موجبِ غارتِ خانه­ های مردم شده است .

این موارد البتّه شُماری از جنگها و درگیریهایی بوده که فَریُومَد و فَریُومَدیها از آن در اَمان نمانده ­اند .

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 62 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 23:49