سفری به فُرومَد ـ اُمید صادقی

ساخت وبلاگ

سَفَری به فُرومَد

اُمید صادقی

در گرماگرمِ سردی روزگار ، و تودرتوی پیشامدهای روز به ­روز ، برآن شدیم به فُرومَد سفری کنیم که پیش درآمدی باشد بر تفکّری و نظری هوشمندانه به گُذشته و آنچه باقی است ، برای برنامه­ ریزی و ترسیمِ نقشی بر آینده . پای به رَه نهاده بر شهر و روستا و آبادی بسیار گُذر کرده به جانبِ جنوب ؛ سیصد کیلومتر و اَندی تاختیم از دیار سر به­ داران گُذشته بر کَمَرگاه جادّۀ جدید به جادّه­ ای بر راست نظر اَفکنده اَندرون شدیم و پس از گُذر از راستی ابتدا ، بر دامنه ­های کوهستانی نه چندان بُلند امّا پُر پیچ و خَم . به سَمتِ دیار فَریُومَد رَوانه شدیم . در پسِ کوهِ زیبا و صَخره ­ای که گُذرگاه مُغولان و سَلجوقیان در پسینِ تاریخ بوده است . به سمتِ راستِ راه ، چند صد هکتار زمین را سبز نموده و به طَریقِ جَدید کِشت و زَرع می ­نمایند ، چرخهایی نُقره­ فامِ فِلزی که آب را ، این مایۀ زندگی را از دلِ گَرمِ زمین بیرون کشیده به صورتِ سردِ خاک می ­اَفشاند .

بعدِ گُذر از راهی نه چندان طولانی از سر تپّه ­ای درود به سوسوی چراغهای شامگاهِ آبادی کرده و به دروازۀ روستای تاریخی ­ای رسیدیم که در اَعماقِ تاریخ ، بُزرگی داشته و اکنون به سیمای کُهَنش ، سازه­ هایی عَجیب و غَریب رُخ می­نماید . ای کاش می­شد زَخمهایی نَزَد بر این کُهَن دیار ، و اگر بَنا به بناکردن است . خارج از این پیکرۀ فَرتوت ، سازه و ساخته نمایند .

فی الحال آنچه باقی است ترکیبی ناهماهنگ و ناخوشایند از دیدِ رهگُذر و لَمسِ تَنِ گَردشگر است . از ترکیب آهن و آجر و بتُن بر بدنی رَنجور که جُزیی باقی مانده است از کُلّی پُر اُبُّهّت از قرنِ هشتم . به درونِ این حَجمِ باوَرناپذیر خاکِ رُس و گَچ و کاهِ هزاران ساله که پای می ‌نهیم صدای ضَجّه آسیابهای آبی دَفن شده در زمین که تا گَردن زیرِ خَروارها خاک مدفونند ، دیوار و بُرجهای چند صد ساله که نصیبشان از عُبورِ چَرخِ روزگار جُز شَلّاقِ بی ­اَمان باد و باران و لِه ­شدنِ اُستخوانهای نَحیفشان زیر بارِ شِنهای صَحرا که بی­ وَقفه بر سیمایشان گَرد می ­پاشد که مَدفون کند زیبایی این اُبُّهَّتِ بر بادرفته را ، نیست .

تَنومندی تَنۀ دو چناری که به دیوارهای کُهنه خانه ­هایی که خود در مَعرضِ تَخریب و نیستی ­اند ، تکیه نموده و در سوزِ سرمای زمستانه ، صدای تَرَق تَرَق تَرَک خوردنِ پوستشان ، گوشهای شَنوای رهگُذرانِ رنجیده دل را آوازی است حَزین .

غول ­پیکر مسجدی زانوزده و از پای فِتاده بر کَفِ هر دو دست از سختی و بی­ مِهری روزگار . که خیال ­اَنگیز ، وَحشَت­ زَده امّا جامع ، گویی به نیم­ چهرۀ خود می ­نِگَرد . نِگاهی آنچُنان عَمیق که از پسِ پوست و گوشت ورآمدۀ چهرۀ مِحرابش ، خشتهای خام بر هم چیده شده اُستخوانبَندی جُمجُمه ­اش پیداست .

گویی به آبادیی پای نهاده ­ای که روزِ پیش لشکرِ خون ­آشام و خانمان براَنداز از آن گُذشته و سوخته و کُشته و آنچه باقی است تَلِّ خاکستر است به جای مانده از اوجِ حیوان ­صفتی و غارتگری مُزدورانی که اینجا آشیانه ­شان نیست .

آن زیبای فسونگرِ لاغراَندامِ زیبارویی که شاید ، بهار به کوچه باغهای این دیار گُذر کند ، هرچند به ظاهر در زیر نگاه گرمِ خورشید روز ، طَنّازی و اِغواگَری خواهد کرد ، شُکوفه خواهد کند و سرمست خواهد کرد نظاره­ گَران را . لیک شباهنگام دور از چشمهای شَبکورِ مردمان . زانو به سینه خواهد فُشرد به سانِ اَبرِ بهار ، خواهد گریست در لا به ­لای تاریکی غَریب و وَهم ­آلود کوچه باغهای قَرینِ ماتمِ این دیارِ شکست و اَندوه گُم خواهد شد .

22 اسفند 1402

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 21 فروردين 1403 ساعت: 19:01