وَخی

ساخت وبلاگ

« وَخی » مخفّف وَرخیز / برخیز است ، مخفّف ­تر از آن « وَخ » هست به معنای بلند شو ، پاشو

این فعلِ امر معنایش « فی لحن القول » فرق می ­کند یعنی با نحوۀ بیان و تُنِ صدا معانی مختلفی پیدا می ­کند .  

حدودِ بیست و پنج سال پیش بود ، خواهرم  برای آزمونِ ورودی دانشسرای مقدّماتی ثبت ­نام کرده بود و باید برای آزمون به میامی می­ رفت . با دوستان و همکلاسیهایش شاید پانزده نفری می­ شدند .

من با رانندۀ مینی ­بوس شرکتِ تعاونی صحبت کردم که فردا دانش ­آموزانِ دختر را برای آزمون به میامی ببریم . گفت : من می خواهم دانش­ آموزانِ پسر را برای اردو ببرم .

گفتم : آنها دانش ­آموز پسر هستند با اتوبوس بروند دخترها را با مینی ­بوس ببریم که ساعتِ ده امتحانشان تمام می­ شود و باید برگردند ! قبول نکرد .

فردایش با اتوبوسِ شاهرود رفتیم و در میامی پیاده شدیم . بچّه­ ها در آزمون شرکت کردند . اتوبوس فرومد ساعت دو بعد از ظهر از شاهرود حرکت می­ کرد و ساعتِ سه به میامی می ­رسید .

دانش ­آموزان یا باید ؛

ـ از ساعتِ ده صبح تا ساعتِ سه بعد از ظهر در میامی معطّل می ­ماندند .

ـ یک سرویس می ­گرفتیم و بر می ­گشتیم .

ـ من با خواهرم بر می­ گشتیم و به آن دانش­ آموزان هم کاری نداشته باشیم !

با یک رانندۀ مینی­ بوس در میامی صحبت کردم که ما را تا فرومد ببرد . گفت : دربَست !

گفتم : حالا درش باز باشد چند می ­بَری ؟! به یک توافقی رسیدیم و راهی فرومد شدیم ، البتّه برای بچّه ­ها بستنی هم خریدم .

خواهرم گفت : بچّه­ ها خیلی خوشحال بودند که هم برایشان بستنی خریدی هم ماشین جور کردی که معطّل نشوند . کرایه و شاید پول بستنی را هم خودشان دادند .

یک روز صبح که من سوارِ همان اتوبوس شدم و روی صندلی نشسته بودم راننده از پُشتِ فرمان بلند شد ، آمد کنارِ صندلی من ! و با تحکّم گفت : وَخی ! بلند شو ! و به دیگری گفت که جای من بنشیند !

من بلند شدم و گفتم : مگر ایشان قبلاً جا گرفته است ؟! راننده رفت سرِ جایش نشست و من ایستادم ! او با گفتنِ « وَخی » به من فهماند که اتوبوس مالِ من است و اختیارِ مینی ­بوس هم در دستِ من است تو باید از ساعتِ ده تا ساعتِ سه در میامی منتظر می­ ماندی تا من برسم ، نه اینکه پانزده نفر مسافر را برداری از میامی به فرومد بیاوری !

زمان گذشت و زمانه دگر گشت و خداوند به آن راننده که پُشتِ فرمان بود

گفت : « وَخی » او از پُشتِ فرمان برخاست ! طلبکارها که با پولِ آنها باد و بروت داشت آمدند ،

دوباره فرمان رسید : « وَخی » از خانه­ اش هم برخاست تا بلکه اندکی از بدهی طلبکارانش پرداخت شود .

امّا برای بارِ سوم هم گفته شد : « وَخی » یعنی از فرومد هم برخاست و رفت و سر از ناکجاآباد درآورد !

خُب یک « وَخی » یعنی از روی صندلی برخیز .

و یک « وَخی » یعنی از پُشتِ فرمان و از خانه و از فرومد برخیز !

گفتم که این کلمه معنایش « فی لحن القول » فرق می ­کند .

گاهی که خدا می ­گوید : « وَخی » وَ اَدِم مِجیکّه !

« وَ اَدِم مِجیکّه » باید همان فعلِ « ژکیدن / از جا در رفتن » باشد ! یعنی به آدم « جیغ » می ­زند ! طوری که « جیک » آدم در نیاید یعنی حتّی به اندازۀ جوجه یک « جیک » هم نتوانی بگویی !

چرا نمی ­توانی جیک بزنی ؟ چون آدم « دِم تِلِزگَه » ! معلوم است وقتی « دِ تِلِزگی­ یی » نمی ­توانی « جیک » بزنی !

« دِم تِلِزگَه » یعنی نَفَسَش بند می ­آید ، جا می­ خورد ، یکّه می ­خورد ، می ­ترسد !

بعد « اَنجغُل » می ­شود یعنی « جمع و کوچک و پژمُرده » می ­شود ! گویا « وَجَیج جی یَه » مثلِ پلاستیک و نایلون وقتی حرارت می بیند چطور در هم فرو می ­رود ؟!

خلاصه : وقتی خدا « وَ اَدِم جیکّه » بگوید : « وَخی » ! آدمی « دِم تِلِزگَه » ! چُنان « اَنجغُل » می­ شود که انگار « وَجَیج جی یَه » !

مکن کاری که برپا سنگت آیو

جهان با این فراخی تنگت آیو

چو فردا نامه خوانان ، نامه خوانند

تو بینی نامۀ خود ، ننگت آیو

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 180 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 6:47