من در فرومد بودم که بحث ویروس کرونا در قم شروع شد ، در حدود 20 روزی که در فرومد مشغول بنّایی بودم ، بعضی مردم به جدّی بودن مطلب باور نداشتند . استدلال سطحی هم که بیان می شد این بود : « مگر از قدیم از این بیماریها بوده است ؟! »
اوّلا قرار نیست بیماریها همه قدیمی باشد و بیماری جدید رُخ ندهد . بعضی بیماریهای امروز که قدیمی به حساب می آید ، هنگام پدید آمدنش جدید بوده و قدیمی نبوده است .
ثانیاً بیماریهای واگیر و مسری از قدیم بوده است ، زیاد هم بوده است ، کسانی که این استدلال را به کار می برند نشان می دهد که بی خبر از قدیمی بودن این گونه بیماریها ( مثل ، وبا و طاعون و ... ) هستند . باید برای این نحو اندیشیدن کاری کرد و آن دستۀ از مردم را آگاه کرد که آن گونه اندیشیدن به قیمت جان خودشان و دیگران تمام می شود .
یک گزارش از بیماری مسری
وبای اَهلِ اَرگِ سیستان
ثقات چُنین تحریر کرده اند که اعمّ و اغلب واقعۀ وبای اهلِ ارگ سیستان آن بود که دهانِ ایشان درد آغاز می کرد دندانها جُنبان می شد و سیوم روز به رحمتِ ایزدی می پیوستند . حالِ وبای اهلِ قلعه بر این منوال بود تا ناگاه عورتی [ زنی ] را از اهلِ قلعه دردِ دهان آغاز شد . چون دوم روز دندانش جُنبان شد ، دختری داشت خُرد ، دختر را پیش خواند و بنشاند و گفت : ماما امشب دست و پای تو را به دستِ خود حَنا بندم که فردا سیوم است و هنگامِ رحلتِ مادرِ توست .
بدین نیّت دست و پای دخترک را حَنا بَست . و عورات [ زنان ] را مَعهود است که چون حَنا بر دست و پای کسی نهند ، انگُشتِ خود را بر زبان زنند تا به آبِ دَهن انگُشتِ ایشان تَر می شود و حَنا را از آن مَوضع جای دیگر می برند و چون دست و پای دخترک حَنا بَست دل بر اَجَل نهاد و بخفت و بامداد دندانهای آن عورت بیخ محکم کرده بود و دردِ دَهان تمام زایل گشته چون روز سیوم شد همسایگان و آشنایان او را به صِحّت یافتند و چهارم روز تمام تندرست گشت .
مردم در تعجّب بماندند و از وی تفحّص واجب داشتند که سببِ حیات و زوالِ علّت دَهان و دندانِ تو چه بود ؟ و چه دارو کردی ؟ و کدام درمان ساختی ؟
عورت گفت که : من دارویی نداشتم و نکردم ، خدای تعالی مرا صحّت بخشید .
گفتند : عالَم ، عالَم اسباب است آخر از تو چه حَرَکَت در وجود آمد و چه عمل کردی ؟
آن عورت حَنا بستنِ دختر بازگفت و حدیثِ تَر کردن انگُشت و رسیدنِ اَثرِ حَنا به دهانِ خود .
همگنان اتّفاق کردند که دافعِ این علّت حناست و آنچُنان بود که آن حال در میانِ قَلعه افتاد و این حدیث منتشر گشت . کار به جایی رسید که هر که را این علّت ظاهر می شد حَنا در دَهان می افکند و صحّت می یافت . چُنان که یک من حَنا به مبلغِ دویست و پنجاه دینار زرِ سُرخ شد و هر که حَنا داشت مالِ خَطیر از بهای آن حاصل کرد .
حقّ تعالی را لطایفِ بسیار است با بندگان امّا اَجَل را هیچ تدبیر نیست .
متون تاریخی به زبان فارسی ، ص 68 ـ 69 به نقل از کتابِ طبقات ناصری
خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 160