یک گُزارش از لونی دیگر ( 24 / 10 / 1394 )

ساخت وبلاگ

اینکه مسئولانِ روستا خوب و فهمیده باشند نعمت است . در هر زمینه ای نعمت است . بله ، آقای خَبّاز اُستاندارِ سمنان می خواست به فُرومد بیاید ، بحثِ افتتاح گاز بود ، به من اطّلاع دادند ، یعنی درخواست کردند جنابِ عالی که پژوهشگر هستید ، اگر در این جلسه که مَقامِ عالی اُستان و به تبعِ ایشان مُدیرانِ کُلّ و رؤسایِ اداراتِ شهرستان و ... می آیند شما تشریف بیاورید و در این جلسه صحبت کنید ، بسیار خوب است ، یعنی اصلاً حُضورِ شما مُغتَنَم است . یک مطلبِ علمی بیان کنید یا هر چه خودتان صلاح می دانید موجبِ خُرسندی و مُباهات است . پُشت بندِ آن هم یکی دو نفر از دوستان تلفنی درخواست کردند که بیایید ، در این گونه جلسات باید افرادِ فرهنگیِ روستا حُضور داشته باشند و چه کسی بهتر و فرهنگی تر از شما که برای روستا کارِ علمی و فرهنگی انجام داده اید .

دیدم حالا که دوستان درخواست کرده اند صَلاح نیست رویشان را زمین بیَندازم . البتّه خوب شد که آمدم ، خیلی عِزّت و احترام گذاشتند . من در همۀ برنامه ها همراهِ اُستاندار بودم ، چون از قبل هم اطّلاع داده بودند ، برای هر برنامه هم مطلبِ عِلمی یا تاریخی یا ... شایسته داشتم و آن را بیان می کردم . یعنی طوری شده بود که به هر جا می رفتیم مسئولان نگاهشان به من بود ، حقّ هم داشتند ، کسی باور نمی کرد که من امامزاده را که برای روشن کردنِ شُعلۀ گاز در نظر گرفته بودند به طورِ عِلمی و مُستَنَد با خانقاهِ فَریُومَد پیوند بزنم . یا در حُسینیّه در حُضورِ حاضران بینِ فَریُومَد و کاشَمر نَقب بزنم که زَرتُشتِ پیامبر دو سَرو کاشته یکی در فَریُومَد و دیگری در کِشمَر . وقتی این را گفتم ، رو کردم به اُستاندار گفتم : جنابِ اُستاندار که زادۀ کاشَمرید و اینک به فَریُومَد آمده اید ، در سال 537 هجری به فرمانِ اَتسز در سَروِ فَریُومَد آتش اَفروختند و هستی ما را سوختند ، شما امشب با افروختنِ آتش ، به فُرومد گَرما و روشنی ببخشید . گر چه برنامه در حُسینیّه بود ولی مردم از شورِ شادی کَف زدند .

من هم نیرو گرفتم و گفتم : جنابِ اُستاندار در مُدَّتِ وزارت و تَسَلُّطِ خواجه عَلاءالدّین محمّد فَریُومَدی اُمرایِ خُراسان هر یک به نوعی به او تَقَرُّب می‏ جُستند و بستگیِ به او را خواستار بودند ، از جُمله امیرعبدالله مَولای قُهِستانی که بر جُنوبِ خُراسان حُکمرانی داشت دخترِ خواجه را خواستگاری کرده و چهل شُتُر قُماش و زَر و ابریشم از تُرشیزِ [ کاشمر ] شما ، به فَریُومَد می فرستاد که دختر را بِبَرد ، اِتّفاقاً ورودِ کاروان به خاکِ بیهَق مُصادف شد با طُغیانِ سر به داران . عَبدالرّزّاق اِطّلاع یافته « محمّد آی تمور » را فرستاد که در سَرحَدّ بیابان به کاروان رسیده و اموال را تَصاحُب نمود .

شما اگر « لُقمه نانی » برای این مردم می فرستید حواستان فقط به خَبّازی تان نباشد ، مواظبِ این قُماش باشید که ... دیدم رنگِ رُخسار بعضی از مسئولانِ شهرستان سُرخ شد .

من هم زدم زیرِ آواز و شروع کردم به سبکِ آهنگران که :

ای سُرخ تر سُرخ

بخوان سَبزتر سَبز

این سوی درختان

همه زَردند همه زَرد

بعد دیدم بعضی مسئولان به هم چَشمک می زنند ، این یکی به آن یکی می گوید : به تو می گِه ها !

باز اون یکی می گِه : به تو می گِه ها !

فیلمِ « عروسی خوبان » را که دیده اید ، وقتی حاجی زیرِ آواز می زند و می گوید : « آقایون ما هِندُونِها را کیلویی 5 زار گرونتر فروختیم تا جَهیزیّۀ دخترمون جُور بشه ! »

همچُنان صَحنه ای پیش آمده بود ، آخِه چرا شُتُر را با بارش می بَلعید ؟ به کاروانِ قُماش و زَر که جَهیّزیّۀ عروسِ فَریُومَدی است چه کار دارید ؟! من هم مثلِ همان حاجی « عروسیِ خوبان » سَرم را چَرخاندم و چَرخاندم و چَرخاندم ، دیدم حُسینیه دورِ سَرم می چَرخد . به خود که آمدم ، دیدم کسی در حُسینیّه نیست ، همه رفته اند و اصلاً این برنامه ها نبوده ، کسی از من دعوت نکرده ، من خودم به فُرومد آمدم ، خودم به حُسینیّه آمدم ، به مُجری برنامه که عُضوِ شورا بود گفتم : من یک مطلبی دارم ، بخوانم ؟

گفت : نه ، ما وقت نداریم .

فردایش که عبّاس مهربانی از ایشون پرسیده بود که ؛ چرا نگذاشتی آقای یاقوتیان صحبت کند و مطلبش را بخواند ؟

گفته بود : مگر خودم بَد خواندم ؟!

گفتم : آقای مهربانی ! من روزِ تاسوعا ( اوّل آبان 1394 ) که دَسته های عَزاداریِ هر سه مَحَلّ در سرِ سنگ جمع می شدند به ایشون گفتم : یک نوحه ای بخوانم ؟

گفت : نوحه خوانها از قبل مُشَخّص شده اند که حَرف و حَدیثی نباشد و نگویند چرا از آن مَحَلّ کسی نوحه خوانده و از این مَحَلّ نخوانده ؟ ولی نوحه خوانِ مَحَلِّ شما گویا نمی آید ، بعد هم که آن نوحه خوان نیامد به کسی دیگری گفتند و قصیدۀ ابن یمین در مَدحِ امام رضا که من قصدِ خواندن داشتم بر زمین ماند !

حاسِد از دردِ حَسَد هرگِز کُجا یابد نجات ؟!

بی اشاراتش که کُلّیّاتِ قانونِ شفاست

( دیوان ابن یمین فریومدی ، ص 38 )

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 12:58