نقد یک حدیث

ساخت وبلاگ

مدّتی بود که به گروه تلگرامی « پاسخگویی به سئوالاتِ شرعی وشُبهاتِ فرومدیها » مراجعه نکرده بودم تا اینکه مطلبی از آن گروه در گروه تلگرامی « کتابخانۀ فرومد » به صورتِ forward درج شد .

چند روز گذشت که این متن توجّه مرا به خود جلب کرد و سؤالاتی برایم به وجود آورد .

اوّل متنِ درج شده را بخوانید ، بعد اصلِ آن را از « اصول کافی » مرور کنید . و بعد « نقدِ » مرا « نسیه » نگذارید بلکه دیدگاهتان را بنویسید .

عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (ع) قَالَ ؛ قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص)‏ : بَيْنَمَا مُوسَى (ع) جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ إِبْلِيسُ وَ عَلَيْهِ بُرْنُسٌ ذُو أَلْوَانٍ فَلَمَّا دَنَا مِنْ مُوسَى (ع) خَلَعَ الْبُرْنُسَ وَ قَامَ إِلَى مُوسَى فَسَلَّمَ عَلَيْهِ .

فَقَالَ لَهُ مُوسَى :مَنْ أَنْتَ ؟

 فَقَالَ : أَنَا إِبْلِيسُ .

قَالَ : أَنْتَ فَلَا قَرَّبَ اللهُ دَارَكَ‏

قَالَ : إِنِّي إِنَّمَا جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَيْكَ لِمَكَانِكَ مِنَ اللهِ .

قَالَ : فَقَالَ لَهُ مُوسَى (ع) فَمَا هَذَا الْبُرْنُسُ ؟

قَالَ : بِهِ أَخْتَطِفُ قُلُوبَ بَنِي آدَمَ‏

فَقَالَ مُوسَى : فَأَخْبِرْنِي بِالذَّنْبِ الَّذِي إِذَا أَذْنَبَهُ ابْنُ آدَمَ اسْتَحْوَذْتَ عَلَيْهِ‏

قَالَ : إِذَا أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ وَ اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ صَغُرَ فِي عَيْنِهِ ذَنْبُهُ .

وَ قَالَ : قَالَ اللهُ ( عَزَّ وَ جَلَّ ) لِدَاوُدَ (ع) : يَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِينَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّيقِينَ .

قَالَ : كَيْفَ أُبَشِّرُ الْمُذْنِبِينَ وَ أُنْذِرُ الصِّدِّيقِينَ ؟!

قَالَ : يَا دَاوُدُ بَشِّرِ الْمُذْنِبِينَ أَنِّي أَقْبَلُ التَّوْبَةَ وَ أَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّيقِينَ أَلَّا يُعْجَبُوا بِأَعْمَالِهِمْ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَبْدٌ أَنْصِبُهُ لِلْحِسَابِ إِلَّا هَلَكَ .

الكافي ( ط ـ الإسلاميّة ) ؛ ج‏2 ؛ ص 314

رسولِ خدا ( صلّى اللهُ عليه و آله ) فرمود : زمانى موسى ( عليه السّلام ) نشسته بود كه ناگاه شيطان سوى او آمد و كُلاهِ درازِ رنگارنگى به سر داشت ، چون نزديكِ موسى ( عليه السّلام ) رسيد ، كُلاهش را برداشت و خدمتِ موسى بايستاد و به او سلام كرد .

موسى گفت : تو كيستى ؟

گفت : من شيطانم .

موسى گفت : شيطان تویى ؟! ( خدا آواره ‏ات كند )

شيطان گفت : من آمده ‏ام به تو سلام كنم به خاطرِ منزلتى كه نزدِ خدا دارى .

موسى ( عليه السّلام ) به او فرمود : اين كُلاه چيست ؟

گفت : به وسيلۀ اين كُلاه دلِ آدميزاد را مي­ رُبايم ( گويا رنگهاى مختلفِ كُلاه نمودارِ شهوات و زينتهاى دنيا و عقايدِ فاسد و اديانِ باطل بوده است ) .

موسى گفت : به من خبر ده از گناهى كه چون آدميزاد مرتكب شود بر او مسلّط شوى ؟

شيطان گفت : هنگامى كه او را از خود خوش آيد و عملش را زياد شُمارد و گناهش در نظرش كوچك شود .

و فرمود : خداى ( عزَّ و جلَّ ) به داود ( عليه السّلام ) فرمود : اى داود ! گُنهكاران را مُژده بده و صدّيقان ( راستگويان و درست كرداران ) را بترسان .

داود عرض كرد : چگونه گُنهكاران را مُژده دهم و صدّيقان را بترسانم ؟!

فرمود : اى داود ! گُنهكاران را مُژده بده كه من توبه را مي­ پذيرم و از گناه در مي گذرم و صدّيقان را بترسان كه به اعمالِ خويش خودبين نشوند ، زيرا بنده ­ای نيست كه به پاى حسابش كشم جُز آنكه هلاك باشد ( و سزاوارِ عذاب ، زيرا از نظرِ عدالت و حساب عبادات بنده با شُكر يكى از نعمتهاى او برابرى نكند ) .

أصول الكافي ، ترجمۀ مصطفوى ، ج‏3 ، ص 430

 

آیاتِ الهی یا آیاتِ شیطانی ؟

نقدِ یک حدیث

یک حدیث را از دو جهت می­ توان نقد کرد .

ـ از جهتِ سند و سلسلۀ افرادِ آن که مرتبط با علمِ رِجال است .

ـ از جهتِ متن و محتوای آن

بررسی سند خیلی حایزِ اهمّیّت نیست چون اگر سلسلۀ سند اِشکالی نداشته باشد و محتوای حدیث اِشکال داشته باشد باز هم پذیرفته نیست وانگهی کسانی که حدیث جعل کرده­ اند ، سعی کرده ­اند با سلسلۀ سندی حدیث جعل کنند که مورردِ پذیرش قرار گیرد ، یعنی علاوه بر جعلِ متن و محتوا ، جعلِ سند هم کرده ­اند .

علّآمۀ طباطبایی در تفسیر المیزان گفتگوهایی از شیطان با پیامبران نقل کرده از جمله نوشته است : و نيز در حديثى آمده كه موسى (عليه السّلام ) شيطان را ديد كه كُلاه بلندى بر سر دارد ، علّت آن را سؤال كرد گفت : با اين كُلاه دلهاى بنى ­آدم را صيد مى ­كنم ...  

البتّه اين روايات طورى نيست كه بتوان به يك يك آنها اعتماد نمود ، زيرا

اوّلاً ؛ سندِ همۀ آنها صحيح نيست .

و ثانياً ؛ آن رواياتى هم كه سندشان صحيح است رواياتى آحادند كه نمى ­توان در مثلِ اين مسئله كه يك مسئله اعتقادى و اصولى است به آن تمسّك جُست .

تفسير الميزان ، طباطبايي ـ سيّدمحمّدحسين ، برگردان ؛ موسوي همداني ـ سيّدمحمّدباقر ، دفتر انتشارات اسلامي ، چاپ پنجم ، 1374 . مجلّد 8 ، ص 79 و 81

در اینجا حدیثِ موردِ نظر از جنبۀ متن و محتوا موردِ بررسی قرار می ­گیرد .

1ـ کلمۀ ابلیس در قرآن 11 مورد بیان شده ، 9 موردِ آن مرتبط به داستانِ آفرینشِ آدم و دو موردِ آن مرتبط با قیامت است پس در قرآن از کلمۀ ابلیس برای دنیا استفاده نشده است .

ـ آنچه در دنیا مطرح شده ، کلمۀ « شیطان » و « شیاطین » است .

ـ بنا بر این به کار بُردنِ کلمۀ ابلیس در این متن اعتبارِ حدیث را زایل می­ کند . چون پیامبر با کاربُردِ واژۀ ابلیس و شیطان در مکانِ خود آشناست .

2ـ در متنِ حدیث ابلیس به موسی می ­گوید : من آمده­ ام به خاطرِ مقامي كه در پيشگاهِ خدا داري بر تو سلام كنم .

ـ امّا حدیث تقطیع شده ، به گونه ­ای که گُمان می ­رود هیچ سلامی نکرده فقط به پرسشِ موسی پاسخ داده است .

3ـ ابلیس می­ گوید : به جهتِ قُرب و منزلتی که در پیشگاهِ خدا داری آمده­ ام به تو سلام کنم ! در صورتی که خدا او را امر به سجده کرد امّا برای آدم سجده نکرد . تکبّر ورزید و کافر گردید . هیچ گزارشی از توبۀ ابلیس به ما نرسیده که او از کارش پشیمان شده و دست به هدایتگری زده است . پس این مطلب با آیاتِ قرآن سازگاری ندارد .

4 ـ در متن علّت سؤال کردنِ موسی از ابلیس بیان نشده است .

ـ اگر موسی از ابلیس سؤال کرده تا اطمینان حاصل کند او ابلیس است که متن گویای این نیست چون ابلیس راهنمایی کرده ، در صورتی که کارِ ابلیس گُمراهی است نه راهنمایی !

ـ در متن هم آمده که گفته با این کُلاه ، فریب می­دهم یعنی کارش گُمراهی است نه هدایت !

ـ و چرا در این صورت که موسی نمی­ دانسته او کیست ، پاسخِ سلامِ ابلیس را نداده است .

ـ و اگر موسی از ابلیس سؤال کرده تا بر معلوماتش افزوده شود و در واقع ابلیس معلّم موسی شده است ، باید گفت : پس اینها آیاتِ شیطانی است چون پیامبرِ خدا باید از طریقِ خدا و ملائکه آموزش ببیند نه از طریقِ ابلیس یا شیطان !

ـ آیا امام صادق (ع) و حضرت محمّد (ص) و حضرت موسی (ع) باید سخنِ خدا را برای هدایت به مردم بگویند یا سخنِ ابلیس ؟

5 ـ در پی ­نوشت آمده آست :  الکافی ، ج 2 ، ص 314 .

سلسله سند و متنِ اصلی حدیث که عربی است حذف شده و فقط ترجمۀ آن آمده است ، پس باید به کتابی که ترجمه شده ارجاع داد تا معلوم شود مترجم چه کسی بوده است . وانگهی این متن در فضای مجازی به وفور هست به همین صورت ، این نشان می دهد که مطلب از کتاب گرفته نشده بلکه از روی هم کُپی شده است . خصوصاً که در « اصول کافی » قسمتِ « سلام کردنِ ابلیس بر موسی » آمده ولی در این متن حذف شده است .

6ـ موسی به ابلیس می ­گوید : خدا تو را از ما و ديگران دور گرداند .

امّا به جای آنکه ابلیس دور شود با موسی به گفتگو می ­پردازد و موسی هم از ابلیس مطلبی می ­پرسد .

7 ـ ابلیس به موسی می ­گوید : من آمده ­ام که به تو سلام کنم .

یعنی حدیث می ­گوید : موسی در پیشگاهِ خدا چُنان مقامی دارد که ابلیس آمده تا به او سلام بکند و حدیث در واقع از فضیلتِ موسی سخن می­ گوید . در قرآن آمده است که :

« إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيمًا . » ،

( احزاب ، 33 / ٥٦ )

این آیه در بارۀ خاتم النّبین است امّا سؤال این است که موسی به عنوانِ پیامبرِ خدا شایستۀ صلوات یا درود و سلام خدا و مؤمنان است یا شایستۀ سلامِ ابلیس ؟

8 ـ قرآن شیطان را « عَدُوٌّ مُبِين » برای انسانها و «كَفُور » برای خدا معرّفی کرده است ، آیا اَخبار و اِخبار قرآن صادق نیست ؟

« ... وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ . » ،

( بقره ، 2 / ١٦٨ و 208 )

« قَالَ يَا بُنَيَّ لا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ . » ،

( یوسف ، 12 / ٥ )

« إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا . » ،

( اسراء ، 17 / ٢٧ )

« وَ قُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلإنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا . » ،

( اسراء ، 17 / 53 )

قرآن می ­گوید : شیطان به پیامبران هم القا می ­کند .

« وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللهُ آيَاتِهِ وَ اللهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ . » ،

( حجّ ، 22 / ٥٢ )

و پیش از تو هیچ رسول و پیامبری نفرستادیم مگر اینکه وقتی آرزو می­ کرد [ که دینش را پیش ببرد ] شیطان در آرزویش [ مطالبی نادرست را ] القا می ­کرد ولی خدا آنچه را شیطان القا می­ کند از بین می ­بَرد . سپس آیاتِ خود را استوار می دارد و خدا دانای حکیم است .

ترجمۀ مرحوم  صالحی  نجف  آبادی

موسی کُشته شدنِ یکی از فرعونیان را از عملِ شیطان که « عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ » است می­ داند و در پاسخِ فرعون می ­گوید : من آن موقع که آن فرد را کُشتم از گُمراهان بودم ، در واقع اشاره به همان کارِ شیطان که گُمراهی است می­ کند .

« وَ دَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَ هَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ : هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ . » ،

( قَصص ، 28 / ١٥ )

« قَالَ : أَلَمْ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدًا وَ لَبِثْتَ فِينَا مِنْ عُمُرِكَ سِنِينَ * وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَكَ الَّتِي فَعَلْتَ وَ أَنْتَ مِنَ الْكَافِرِينَ * قَالَ : فَعَلْتُهَا إِذًا وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّينَ * فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْمًا وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ . » ،

( شعراء ، 26 / 18 ـ ٢١ )

پس اینکه ابلیس یا شیطان موسی را راهنمایی کرده ، بر خلافِ قرآن است و احادیث هم باید بر قرآن عرضه شود اگر موافق بود و مخالف نبود موردِ پذیرش قرار گیرد .

مرحوم سیّدمرتضی عسکری می ­گوید : « در میانِ احادیث ، چه تفسیری و چه غیرِ آن روایاتِ مخدوش و غیرِصحیح زیاد است و متأسّفانه پیروانِ مکتبِ اصول فقط بررسیِ متن و سندِ احادیث را در محدودۀ احادیثِ فقهی پیاده کردند و در موردِ سایرِ احادیث ، ابزارِ علمی­شان را فروگذاردند و با احادیثِ تفسیری همانندِ اخباریها عمل کردند ! هیچ بررسی نکردند و نمی ­کنند که آیا این حدیث صحیح است یا خیر ؟ معارض با قرآن است یا خیر ؟ با کمالِ تأسّف علمِ قرآن و علمِ سیره در حوزه بی ­آبرو است . »

کیهان اندیشه ، ( ویژه ­نامۀ قرآن ـ بهمن و اسفند 1368 ) شمارۀ 28 ، ص 45 .  

مرحوم آیت الله خویی دلایلِ زیادی آورده که نمی­ توان همۀ احادیثِ کُتب اربعه را قابلِ اعتبار و اعتماد دانست بلکه باید موردِ ارزیابی قرار گیرد ، یکی از دلایلِ او این است : شیخ صدوق « کتاب مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » را در پاسخ به درخواستِ سیّد شریف ابوعبدالله معروف به « نعمت­ الله » نگاشته است . او از شیخ می ­طلبد که در فقه کتابی بنگارد که مرجع و تکیه­ گاهِ او باشد و در مقولۀ خود [ احادیثِ فقهی ] چون کتابِ مَن لا یحضُرُهُ الطّبیب اثرِ « محمّد بن زکریای رازی » در طبّ رسا و گویا باشد .

بی ­شکّ « کافی » از « مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » گُسترده و فراگیرتر است پس اگر شیخِ صدوق تمامِ روایاتِ کافی را صحیح می ­دانست تا چه رسد که قاطع و معتقد به قطعیّت صدورِ همۀ روایاتِ کافی از معصومان (ع) باشد دیگر نیازی نمی­ دید که خود « مَن لا یحضُرُهُ الفقیه » را به رشتۀ تألیف کشد بلکه می ­بایست « ابوعبدالله » را به کافی رهنمون می ­کرد و می­ گفت : کتابِ کافی در بابِ خود ، با مَن لا یحضُرُهُ الطبیب در طبّ همپایه است و هم در معنای خود ، کافی و بَسنده . »     

در آمدی بر علم رجال ( ترجمة مقدمة معجم رجال الحدیث ) ، آیت الله العظمی ابوالقاسم خویی ، ترجمة عبدالهادی فقهی زاده ، انتشارات امیر کبیر ، چاپ اوّل ، 1376 ، ص 35 ـ 36 

شهيد مطهّري مي­ گويد :‌ در همين كتابِ كافي و كتابهاي ديگر روايتها هست كه اگر به مضمونِ اينها نگاه بكنيم ، مي ­فهميم كه مُزَخرَف است ، بعضيها هم سندشان ضعيف است .

( اسلام و مقـتضيات زمان ، انتشارات صدرا ، چاپ اوّل ،1362 . ص 81 )

حالا چه ضرورتی دارد که بدونِ ارزیابی از کتابهای حدیث ، نقلِ قول کنیم ؟


ادامه مطلب خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نقد,حدیث, نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 129 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:16