شاه توت

ساخت وبلاگ

کنارِ نهرِ آبِ کلاته نو در باغِ حسین حاجی محمّدرضا درختِ شاه توتی بود که در فصلِ شاه توت میزبانِ افرادِ مختلف بود ، باغِ خَلوَت و دِنجی بود ، ما همیشه برای شاه توت به آنجا می ­رفتیم . شاه توت می ­خوردیم و یک سطلِ کوچک هم پُر می­ کردیم و می ­آوردیم ، معمولاً شاه توتها از سطل با سوزنِ خیاطی خورده می­ شد !

شاه توتها قرمز بود وقتی می­ رسید و آبدار می­ شد سیاه می ­شد . وقتی شاه توت می ­خوردیم یا جمع می ­کردیم دستانمان رنگی می ­شد ما به کمکِ برگِ درختِ شاه توت و آبِ روانی که در باغ جاری بود دستهایمان را می شُستیم و بعد سطل را بر می ­داشتیم و راهی خانه می ­شدیم ، سطلِ شاه توت تُحفه ­ای بود برای مادر ! درختانِ شاه توت جزو خیرات بودند که همه استفاده می­ کردند .

یک روز چهار پنج نفر با هم برای شاه توت به باغِ مرحوم حسین فلّاح رفتیم . رضا هم با ما بود ، همه روی درخت بودیم و شاه توت می ­خوردیم یا در سطل می­ ریختیم که ناگهان صدایِ شکستنِ شاخۀ درخت و خِش و تاپ اُفتادن آمد . از درخت پایین آمدیم ، شاخۀ زیرِ پایِ رضا شکسته شده بود و رضا با کِتف به زمین خورده بود و کِتفش در رفته بود . رضا به جای آنکه ناراحت از درد باشد که کِتفش از جای خودش در رفته است ، نگران و ناراحتِ برخوردِ مادرش بود و از توبیخِ مادرش در هَراس بود ! 

خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...
ما را در سایت خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 16 تير 1398 ساعت: 4:18