کنارِ نهرِ آبِ کلاته نو در باغِ حسین حاجی محمّدرضا درختِ شاه توتی بود که در فصلِ شاه توت میزبانِ افرادِ مختلف بود ، باغِ خَلوَت و دِنجی بود ، ما همیشه برای شاه توت به آنجا می رفتیم . شاه توت می خوردیم و یک سطلِ کوچک هم پُر می کردیم و می آوردیم ، معمولاً شاه توتها از سطل با سوزنِ خیاطی خورده می شد !
شاه توتها قرمز بود وقتی می رسید و آبدار می شد سیاه می شد . وقتی شاه توت می خوردیم یا جمع می کردیم دستانمان رنگی می شد ما به کمکِ برگِ درختِ شاه توت و آبِ روانی که در باغ جاری بود دستهایمان را می شُستیم و بعد سطل را بر می داشتیم و راهی خانه می شدیم ، سطلِ شاه توت تُحفه ای بود برای مادر ! درختانِ شاه توت جزو خیرات بودند که همه استفاده می کردند .
یک روز چهار پنج نفر با هم برای شاه توت به باغِ مرحوم حسین فلّاح رفتیم . رضا هم با ما بود ، همه روی درخت بودیم و شاه توت می خوردیم یا در سطل می ریختیم که ناگهان صدایِ شکستنِ شاخۀ درخت و خِش و تاپ اُفتادن آمد . از درخت پایین آمدیم ، شاخۀ زیرِ پایِ رضا شکسته شده بود و رضا با کِتف به زمین خورده بود و کِتفش در رفته بود . رضا به جای آنکه ناراحت از درد باشد که کِتفش از جای خودش در رفته است ، نگران و ناراحتِ برخوردِ مادرش بود و از توبیخِ مادرش در هَراس بود !
خطّه فریومد/ فرومد (تاریخی،علمی،فرهنگی)...برچسب : نویسنده : dfaryoumad4 بازدید : 170